(با نگاهی به زیبایی محل این گونه به نظر می رسد) انگار بهار رسیده است.
انگار اولین روز بهار بود
راجا مهاراجه اینطور نشسته بود
به این ترتیب، همه پادشاهان با دیدن کل مجلس، در شکوه خود در آنجا نشستند که گویی حتی از ایندرا هم برتری داشتند.38.
یک ماه آنجا رقصید.
به این ترتیب رقص یک ماه در آنجا ادامه یافت و کسی نتوانست خود را از نوشیدن شراب آن رقص نجات دهد.
هرجا که زیبایی بیکران دیده شد،
اینجا و آنجا و همه جا زیبایی شاهان و شاهزادگان دیده می شد.39.
ساراسواتی که تمام جهان او را می پرستند،
ساراسواتی، الهه مورد پرستش جهان، به شاهزاده خانم گفت:
(ای راج کوماری!) ببینید این کومار پادشاهی سند است
«ای شاهزاده خانم! به این شاهزادگان بنگرید که حتی بر ایندرا برتری دارند.»40.
دیدن راج کومار از سند (راج کوماری)
شاهزاده خانم به گروه شاهزادگان نگاه کرد و حتی شاهزاده پادشاهی سندو را دوست نداشت
او را پشت سر گذاشت و ادامه داد
او را ترک کرد و تمام شکوه درون خود را به خود جذب کرد، جلوتر رفت.
سپس ساراسواتی با او صحبت کرد
ساراسواتی دوباره به او گفت: "اینجا یک پادشاه غرب است، ممکن است او را ببینید
دیدن فرم عظیم او (راج کوماری)
شاهزاده خانم ویژگی های طبیعی او را دید، اما او را نیز دوست نداشت.
MADHUBHAAR STANZA
(نگاه کنید به) راج کومار.
این خیلی شجاع است.
شوب اهل کشور است.
«ای شاهزاده خانم! به این پادشاهان جنگجوی پیشخوان با لباس شیک نگاه کنید.»43.
(راج کوماری) متفکرانه دید.
او پادشاه بزرگی بود.
(اما راج کوماری) آن را به چیت نیاورد.
شاهزاده خانم ویژگی های طبیعی بسیاری از پادشاهان را متفکرانه می دید و آن دختر فوق العاده بی آلایش حتی پادشاه غرب را دوست نداشت.
سپس آن راج کوماری زیبا
به جلو حرکت کرد.
(او) اینگونه لبخند می زند،
سپس آن دختر به جلو حرکت کرد و مانند رعد و برق در میان ابرها شروع به لبخند زدن کرد.
پادشاهان از دیدن (او) خوشحال شدند.
پادشاهان با دیدن او فریفته می شدند و دختران بهشتی عصبانی می شدند.
(اما) او را برتر دانستن
آنها خشمگین شدند زیرا شاهزاده خانم را زیباتر از خودشان یافتند.46.
خوش تیپ
و سونداریا یوکات پادشاه است.
که فوق العاده زیباست
پادشاهانی با فرم های جذاب و ظاهراً زیبای مجسم و با شکوه عالی آنجا بودند.
(ای پادشاه کوماری! به این نگاه کن) پادشاه.
این یک پادشاه بزرگ است.
این پادشاه مولتان است
شاهزاده خانم پادشاهان را دید که آنجا ایستاده بودند و همچنین حاکم مولاتان را در میان آنها دید.
BHUJANG PRAYAAT STANZA
(او) راج کوماری او را به این ترتیب ترک کرد،
با ترک همه آنها، شاهزاده خانم مانند پانداواها، پسران پاندو به جلو حرکت کرد و پس از ترک پادشاهی و غیره دور شد.
در مجلس پادشاهان وضع چنین بود
ایستاده در دربار سلطنتی، او مانند شعله آتش جذاب ظاهر شد.
در مجلس شاهان، بن بست این گونه خود را نشان می داد،
ایستاده در دربار سلطنتی مانند پرتره نقاش ظاهر شد
فرهای قرمز با حلقه طلایی گره خورده است
او یک زیور طلایی (کینکینی) پوشیده بود که با تاج گلهای نگینی پوشیده شده بود و دم موهایش ظاهراً مانند آتش برای پادشاهان بود.
ساراسواتی صحبت کرد، ای راج کوماری!
ساراسواتی با دیدن دختر دوباره به او گفت: "ای شاهزاده خانم! این پادشاهان عالی را ببینید
(از میان آنها) هر که دل تو را خشنود سازد، او را مولای خود قرار ده.
ای محبوب من! از قول من اطاعت کن با او ازدواج کن که در نظر خود او را شایسته می دانی.51.
که ارتش بسیار بزرگی با آن اشغال می کند
او که لشکر بزرگی با او است و صداها و طبلها و بوقهای جنگی نواخته میشود، این پادشاه بزرگ را ببینید.
شکل (این) پادشاه بزرگ و بزرگ را ببینید.
که هزار بازوی او روز را شب جلوه می دهد.52.
روی پرچمش نماد شیر بزرگی نشسته است.
«در پرچمش شیر بزرگی نشسته است و با شنیدن صدایش گناهان کبیره از بین میرود
(این) پادشاه بزرگ مشرق را بشناسید.
ای شاهزاده خانم! آن پادشاه بزرگ مشرق را که رو به خورشید است را ببینید.53.
Apar Bheriyas، Sankhs و Nagares طنین انداز می شوند.
«در اینجا طبلهای کتری، حلزونها و طبلها نواخته میشوند
توری، کانرا، تور، ترنگ،
آهنگ ها و آهنگ های بسیاری از سازهای دیگر نیز شنیده می شود، همچنین طبل، خلخال و غیره در حال نواختن است.
کسی که بر زره خود الماس بپوشد، جنگجوی توانا است.
رزمندگان جامه های زیبایی بر تن دارند