به نظر می رسید کلاغی که مار مخوف خورده بود از کوه بلند بر زمین افتاده است.197.
یکی از اهریمنان جنگجوی قدرتمند نیسومبه با سرعت اسب خود به جلوی میدان نبرد رفت.
با دیدن او، کسی آرامش خود را از دست می دهد، پس چه کسی آنقدر قدرتمند است که سعی کند جلوی این دیو را بگیرد؟
چندی با گرفتن شمشیر در دست، دشمنان زیادی را کشت و در همان زمان به سر این دیو زد.
این شمشیری که سر و صورت و تنه و زین و اسب را سوراخ می کند به زمین می زند.198.
وقتی چاندی قدرتمند آن دیو را به این شکل کشت، دیو دیگری که با صدای بلند فریاد می زد در میدان جنگ جلو آمد.
جلوی شیر رفت و با عصبانیت دوید و دو تا سه زخم بر او زد.
چندی شمشیر خود را بالا گرفت و با فریاد بلند با قدرت زیاد، آن را به سر دیو زد.
سر او مانند انبه در اثر باد شدید به دور افتاد.
جنگ را در اوج خود در نظر بگیرید، تمام لشکر ارتش شیاطین به سمت میدان جنگ می دوند.
فولاد با فولاد برخورد کرد و ترسوها فرار کردند و میدان جنگ را ترک کردند.
با ضربات شمشیر و گرز چندی، اجساد شیاطین تکه تکه شده است.
به نظر می رسد که باغبان تکان داده و حتی با کوبیده های چوبی درخت توت باعث ریزش میوه آن شده است.200.
چندی با دیدن ارتش بزرگ باقی مانده از شیاطین، سلاح های خود را بالا گرفت.
او بدن های چوب صندل مانند رزمندگان را پاره کرد و با به چالش کشیدن آنها، آنها را به زمین زد و کشت...
آنها در میدان جنگ مجروح شده اند و بسیاری با سرهای بریده از تنه به زمین افتاده اند.
به نظر می رسد در زمان جنگ، زحل تمام اعضای ماه را بریده و پرتاب کرده است.201.
در آن زمان، چاندی قدرتمند، با افزایش قدرت، شمشیر خود را محکم در دست گرفت.
با عصبانیت آن را بر سر نصومبه زد، چنان زد که به سر دیگر رد شد.
چه کسی می تواند قدر چنین ضربه ای را بداند؟ در همان لحظه آن دیو در دو نیمه روی زمین افتاده است.
به نظر می رسد صابون ساز در حالی که سیم فولادی را در دست گرفته، با آن صابون را زده است.202.
پایان فصل ششم با عنوان «قتل نیسومبه» در CHANDI CHARITREA UKATI BILAS از Mardandeya Purana.6.
دوره،
وقتی الهه نیسومبه را به این شکل در میدان جنگ کشت،