و نزد شاه رفت و گفت. 6.
دوگانه:
او (راجکومار) تمرین کننده محکمی نبود که بتواند قوی (داروها مانند یک تمرین کننده) را تحمل کند.
زن گفت سوفی است پس در یک لحظه جان خود را از دست داد.7.
بیست و چهار:
(فریبان) زن درد زیادی در ذهن خود احساس کرد
افتادن و بلند شدن به شوهر گفت.
ثارثار می لرزید، (چیزی) گفته نمی شد.
برای همین بود که طوطی کلمات را می خواند. 8.
(به شاه گفت) ای شاه! اگر اجازه می دهید یک چیز (از نشانه) بشنوم.
زیرا من از نابودی پادشاهی بسیار می ترسم.
بهان چاتا پسرت را مسموم کرده است
به همین دلیل، من دوان دوان اینجا آمده ام. 9.
اسم منو بهش نگو
و از پسرت محافظت کن
اگر بهان چاتا آن را بشنود (پس)
عشق عقل با من تمام می شود. 10.
پادشاه پس از شنیدن سخنان (ملکه) رفت
و پسر مرده را دید که روی زمین افتاده بود.
(او) بسیار ناراحت شد و شروع به گریه کرد
و عمامه را برداشت و شروع به زدن آن بر زمین کرد. 11.
دوگانه:
او نه شجاع بود و نه اهل عمل که بتواند با آن زندگی کند.
به محض خوردن غذا، صوفی مرد و نتوانست میل (امل) را هضم کند. 12.
سپس پادشاه از موهای ملکه گرفت.
او از حق و باطل چیزی نفهمید و به سوی جامپوری فرستاد. 13.
پسرش را با خواب کشت و عاشق شاه شد.
حتی برهما و ویشنو هم نمی توانستند شخصیت عظیم زن را درک کنند. 14.
رانی گفت:
ای شوهر من مثل ایندرا دیو! گوش کن، من از نابودی پادشاهی می ترسیدم.
چه شد که (پسر) سونکن بود، اما پسر تو بود. 15.
بیست و چهار:
وقتی پادشاه این را شنید
بنابراین او به عنوان Satvanti پذیرفته شد.
او را بیشتر دوست داشت
و تمام زنان دیگر را فراموش کرد. 16.
در اینجا نتیجه گیری از شخصیت 243 Mantri Bhup Sambad از Tria Charitra از سری Charitropkhyan است، همه چیز فرخنده است. 243.4535. ادامه می یابد
بیست و چهار:
پادام سینگ پادشاهی با عقاید خوب بود
که نابود کننده بدکاران و برطرف کننده بدبختی (مردم) و بسیار وحشتناک بود.
بیکرام کوری همسر او بود.
گویی زرگر به شکل صنعتگر قالب واقعی دارد. 1.
او یک پسر بسیار قوی به نام سامبا کاران داشت
که بسیاری از دشمنان را شکست داده بود.
همه مردم او را آنوپام روپ می نامیدند.
زن ها از دیدن او خسته می شدند. 2.
هر جا می رفت مثل بهار بود
و بعد تبدیل به کویر می شد.