یا باید برای پذیرایی از او برویم یا از شهر خارج شویم، به جای دیگری فرار کنیم
این یک موضوع بسیار جدی است، اکنون از صحبت صرف چیزی حاصل نمی شود.»1928.
سورتا
همه فکر می کردند باید شهر را ترک کنند و در جای دیگری ساکن شوند.
در نهایت تصمیم گرفته شد که شهر را ترک کرده و در جای دیگری بمانیم، در غیر این صورت پادشاه قدرتمند جراسند همه را خواهد کشت. 1929.
فقط آن تصمیم باید گرفته شود که مورد پسند همه است
صرفاً ماندگاری ذهن را نباید پذیرفت.1930.
SWAYYA
یادواها با شنیدن خبر آمدن دشمن، با خانواده هایشان از ماتورا خارج شدند
آنها از پنهان شدن خود بر روی کوهی بزرگ خوشحال بودند
جاراساندا آن کوه را احاطه کرده است. شیام شاعر تشبیه او را نقل می کند. (به نظر می رسد)
شاه جراسند کوه را محاصره کرد و به نظر آمد که برای از بین بردن مردمی که در ساحل منتظر عبور از رودخانه بودند، جنگجویان ابرها از بالا به سوی آنها هجوم آوردند.1931.
دوره
سپس جراسند به وزرا چنین گفت:
سپس جراسند به وزرای خود گفت: «این کوه بسیار بزرگی است و لشکر قادر به بالا رفتن از آن نخواهد بود.1932.
سورتا
«کوه را از ده طرف محاصره کنید و آن را به آتش بکشید
و با این آتش همه خانواده های یاداواس سوختند.» 1933.
SWAYYA
شیام شاعر می گوید که کوه را از ده جهت احاطه کرده، آتش زده شد
با وزش باد شدید، آتش شعله ور شد
او شاخه ها، موجودات و علف های بسیار بزرگی را در هوا پرتاب کرده است.
وقتی کاه ها، درختان، موجودات و غیره همه در یک لحظه نابود شدند، آن لحظات برای یادواها بسیار دردناک بود. 1934.
چاوپای