تنها پس از آن ارتش کائوراواها فرار کردند. 36.
دوهیرا
ارجان با اطلاع از دعوای زن، بسیار خوشحال شد و
و به او تعارف کرد و گفت: تو برتری.(37)
چوپایی
الان کاملا فروخته شده ام
"بدون هیچ غرامت پولی، من مانند یک خدمتکار مال شما هستم.
هر چی بگی منم همین کارو میکنم
«هر چه دستور دهی من به آن پایبندم و جانم برای تو ارزش فداکاری دارد» (38)
دوهیرا
«خداوند به تو مردانگی عطا کرده و من را مظهر زنانگی.
بدون عشق ورزیدن با من چگونه می توانی بروی؟ آیا از خود خجالت نمی کشی؟» (39)
چوپایی
آرجون رگباری از تیر پرتاب کرد
ارجان تمام تیرها را پرتاب کرد و تمام لشکر بیهوش شدند.
او رامانا را با دراپاتی اجرا کرد.
سپس با داروپدی عشق ورزی کرد و هیچ کس نتوانست آن را مشاهده کند.(40)
دوهیرا
داروپدی از طریق ژستها و بوسههای مختلف از عشقبازی لذت میبرد.
هیچ کس نمی توانست دخالت کند و همه شاهزادگان از ترس به خود می لرزیدند.(41)
او با شکست دادن ارتش Kauravas، Daropdee را به دست آورد.
دشمنان را کشت و ندا داد: ارجان بزرگ است (42)
چوپایی
ابتدا همه رزمندگان حذف شدند.
در وهله اول، جسارت را کشته بود و آنهایی که مانده بودند، فرار کردند.
آرجان با بردن دراپتی به خوشبختی بزرگی دست یافت.
سپس به سعادت رسید و داروپدی پیروز به قلمرو خود لشکر کشید.(43)(1)
سیصد و هفتمین مَثَل کریتارهای فرخنده گفتگوی راجا و وزیر که با دعای خیر تکمیل شد. (137) (2757)
چوپایی
ملکه به نام آبهاواتی از کشور اودچا (اوریسا).
Abhawatti، رانی اودیسا، به دلیل زیبایی خود در تمام چهارده قاره مشهور بود.
(دیدن) او را به شکلی بسیار زیبا.
او به قدری زیبا بود که هم خدایان و هم شیاطین او را گرفتار کردند.(1)
(یک بار) راپمن را با چشمانش دید
روپمن را دید و عاشقش شد.
او را به خانه صدا زد
او را به خانه اش صدا زد و با ژست های مختلف عاشق شد.(2)
روماناسانی روی صورتش گذاشته شد.
پودر موبر را روی صورتش زد و تمام موها را پاک کرد.
(او را) از مردی زنی کرد.
از مرد او را به زن تبدیل کرد و دوست و شوهر را به زیارت رفت.(3).
(این) را برای شوهر توضیح داد
او شوهرش را متقاعد کرد: "خواهرم آمده است،
او را به زیارت می بریم
«او را با خود می بریم و با وضو همه گناهان خود را می شوییم» (4).
آریل
با شوهر و دوستش به زیارت رفت.
او چنین طرحی را با افسران طراحی کرد،