بیست و چهار:
پادشاه او را مبارک خواند
و آن را به عنوان Patibrata Sonori در نظر گرفت.
به هر که می خواهد بده
و او را پادشاهی از درجه قرار ده. 20.
شاه بزرگ او را صدا زد.
خزانه را باز کرد و پول زیادی داد.
(او) درجه شد، پادشاه شد
و دختر پادشاه را گرفت. 21.
قاطعانه:
چهل کوار را شاه بزرگ می خواند
و طبق رسم ودایی (ازدواج) دختر.
(که) چهل چیلانی به این ترتیب خوب چیپ شد.
حتی یک احمق هم این تفاوت را درک نکرد. 22.
دوگانه:
با این ترفند آن چایلنی روی زنجیر را پوشاند.
همه چهره ها در هیبت مانده بودند، هیچ کس نتوانست تفاوت را پیدا کند. 23.
در اینجا فصل 211 از Mantri Bhup Samvad از Tria Charitra از سری Charitropachyan به پایان می رسد، همه چیز فرخنده است. 211.4050. ادامه می یابد
دوگانه:
در شهر بخارا پادشاهی به نام مککند زندگی می کرد.
در شکل (به نظر می رسید) که گویی برهما ماه دوم را خلق کرده است. 1.
نام همسرش حسین جهان بود که فرم فوق العاده ای داشت.
او یک دختر فرخنده به نام سوکومار ماتی داشت. 2.
او همچنین یک پسر سوجان به نام شوب کاران داشت
که همه دنیا او را شجاع، خوش تیپ و دوست داشتنی می شناختند. 3.
او خوش تیپ، زیرک و در اخلاق و خرد بود.
(به نظر می رسید) گویی برهما پس از خلق بت چیترا هیچ دیگری را خلق نکرده است. 4.
بیست و چهار:
هر دو خواهر و برادر جوان شدند.
شاه هنگام حکومت درگذشت.
حسین جهان بیوه ماند.
بدون شوهرش (او) بسیار غمگین بود. 5.
بزرگان (وزرا) با هم (به ملکه) گفتند:
پسر کوچک شما (اکنون) حکومت خواهد کرد.
(بنابراین) درد ذهن را از بین ببرید
و با دیدن زیبایی پسر زندگی کن. 6.
وقتی روزهای زیادی گذشت
پس با خوشحالی به حکومت خود ادامه دادند.
مادر پسر زیبا را دید
پس (به آرامی) شاه را از ذهنش فراموش کرد. 7.
دوگانه:
زنان مردان، گندارباس، ناگاس می آمدند و زیبایی (او) را می دیدند.
همسران خدایان، غولها و خویشاوندان با دیدن (او) مات و مبهوت میشوند.
(آنها) همه می گویند خوشا به حال دیدن زیبایی راجکومار.
مهره ها، مرواریدها و کلاف های طلا از او برخورد می کردند. 9.
قاطعانه:
(با یکدیگر صحبت می کنند) ای سخی! اگر روزی به چنین راج کوماری دست پیدا کنیم
پس بیایید از تولد تا تولد به فداکاری ادامه دهیم.