گویا ماه با دیدن آنها جوانی مهتاب خود را قربانی می کند.547.
سخنرانی چاندربهاگا خطاب به رادا:
SWAYYA
سپس چاندرباگا از روی (ش) با رادا چنین صحبت کرد. (ای رادا!)
چاندربهاگا این را به رادا گفت: «با او بیثمر در بازی عاشقانه غرق میشوی!» بیا با کریشنا بازی کنیم
شیام شاعر می گوید زیبایی او در ذهن من پدید آمده است.
شاعر در وصف زیبایی این منظره گفته است که در پرتو نیروی ماوراء الطبیعه رادا، نور چراغ خاکی مانند گوپیس خود را پنهان کرد.548.
سخنرانی رادا:
SWAYYA
پس از شنیدن تمام سخنان چاندرباگا، سپس رادا چنین گفت، ای ساخی! گوش کن
رادا با شنیدن سخنان چندربهاگا به او گفت: «ای دوست! برای این هدف، تمسخرهای مردم را تحمل کرده ام
(زمانی که) داستان رسا را با گوش شنیدیم، از آن زمان در ذهن خود (آن را) ثابت کردیم.
با شنیدن بازی عاشقانه توجهم به این طرف منحرف می شود و با دیدن کریشنا با چشمانم ذهنم مجذوب شده است.549.
چندرباگا چنین گفت، ای سخی! به من گوش کن (با دقت).
سپس چندربجاگا گفت: «ای دوست! به من گوش کن و ببین، کریشنا آنجا نشسته است و همه ما با دیدن او زنده ایم
(بیشتر) گوش کنید، هر کاری که (کار) دوست را خوشحال می کند، باید آن کار را (به سرعت) انجام دهد.
کاری که دوست از انجام آن خشنود است، آن کار باید انجام شود، پس ای راده! من به شما می گویم که حالا که این راه را در پیش گرفتید، فکر دیگری در ذهن خود نداشته باشید.»….550.
سخنان شاعر:
SWAYYA
پس از گوش دادن به سخنان چاندراباگا، چگونه (رادا) به پرستش پاهای سری کریشنا رفت.
رادا شروع به گوش دادن به سخنان چاندربهاگا برای رسیدن به کریشنا کرد و مانند دختر ناگا ظاهر شد که خانه خود را ترک می کند.
شیام شاعر می گوید تشبیه گوپی که از خانه بیرون می رود را می توان اینگونه گفت:
شاعر با تشبیه گوپی ها که از معبد بیرون می آیند، گفته است که آنها مظهر خزنده های رعد و برق هستند که ابرها را ترک می کنند.551.
لرد کریشنا عرصه بازی عاشقانه را به شیوه ای شگفت انگیز خلق کرده است
در پایین، یامونا با جریان هایی مانند مهتاب در جریان است
گوپی ها با لباس های سفید تزئین شده اند. درخشش او را شاعر چنین توصیف کرده است:
گوپی ها در لباس های سفید زیبا به نظر می رسند و مانند یک باغ گل در جنگل بازی های عاشقانه ظاهر می شوند.552.
رادا با اطاعت از چاندربهاگا، پاهای کریشنا را لمس کرد
او با دیدن کریشنا مانند یک پرتره جذاب در هم ادغام شد
تا به حال او در خواب خجالتی فرو رفته بود، اما این خجالت نیز خواب را رها کرد و از خواب بیدار شد.
او که راز او را حکیمان درک نکرده اند، رادیکای خوشبخت در بازی با او غرق شده است.553.
سخنرانی کریشنا خطاب به رادا:
دوره
کریشنا با خنده (این را) به رادا گفت:
کریشنا با لبخند به رادا گفت: «ای عزیز بدن طلا! شما با لبخند به بازی ادامه می دهید.���554.
رادا با شنیدن سخنان کریشنا در دلش خندید (خیلی خوشحال شد).
با شنیدن سخنان کریشنا، رادا، با لبخند در ذهنش، شروع به خواندن همراه با گوپی ها در نمایش عاشقانه کرد.555.
SWAYYA
Chandrabhaga و Chandramukhi (یعنی Sakhis) به همراه Radha شروع به خواندن آهنگ کردند.
چندربهاگا و چاندارموخی به همراه رادا شروع به خواندن کردند و آهنگ های سوراث، سارنگ، شد مالهر و بلاول را بلند کردند.
زنان براجا مجذوب شدند و هر کس به آن آهنگ گوش داد، او را مجذوب خود کرد
با گوش دادن به آن صدا، حتی آهوها و آهوهای جنگل به سمت این طرف حرکت کردند.556.
گوپی ها موهای سرشان را پر از سرخابی کردند و ذهنشان پر از لذت بود
آنها خود را با زیور آلات بینی، گردنبندها و تاج گلهای مروارید تزئین کردند.
گوپی ها که تمام اندام خود را با زیورآلات آراسته بودند، به چشمان خود آنتیموان می زدند
شاعر شیام می گوید که به این ترتیب ذهن لرد کریشنا را ربودند.557.
هنگامی که کریشنا شروع به بازی در مهتاب کرد، چهره رادیکا مانند ماه برای او ظاهر شد
او قلب کریشنا را ذخیره می کند