آنها بر همه جاهای آب و خشکی حکومت می کردند
و با دیدن قدرت بدنی عظیم خود، غرور آنها حد و مرزی نداشت.2.
آنها می خواستند که برخی از جنگجویان شجاع برای جنگ با آنها به میدان بیایند
اما فقط او میتوانست علیه آنها لشکرکشی کند که میتوانست بسیار قویتر از آنها باشد.
آنها به بالای کوه سومرو صعود کردند و با ضربات گرزهای خود،
آنها وداها و زمین را به زور از بین بردند و باعث نابودی تمام اصول طبیعی شدند.
آنها زمین به اعماق جهان زیر رفتند
سپس ویشنو خود را به شکل گرازی با دندان های وحشتناک و بی رحمانه نشان داد.
در آب نفوذ کرد و فریاد رعدآلود بلند کرد:
که به طور مساوی در سراسر کیهان پخش شد.4.
با شنیدن این فریاد هولناک و طنین شیپورها، هر دو شیاطین شجاع از خواب بیدار شدند.
ترسوها با گوش دادن به صدای رعد و برق آنها فرار کردند
جنگ آغاز شد و صدای تق تق شمشیرهای درخشان و صدای ضربات خشمگین به گوش رسید.
درخشش شمشیرها مانند برق صاعقه در ماه بهادون بود.5.
جنگجویان با سبیل های فرفری به مبارزه سرکشی می پرداختند.
جنگجویان سبیل های برافروخته فریاد می زنند و صدای ضربات شمشیر و تیر به گوش می رسد.
صدای کوبیدن نیزه ها و صدای سنج به گوش می رسید.
با ضربه زدن و افتادن و جرقه ها از آنها خارج می شود.6.
صدای دمدم از طبل ها بلند می شد.
با طنین شیپورها و صدای کوبیدن سپرها، صدای "کشتار بکش" از دهان شنیده می شود.
در میدان نبرد، شمشیرهای برهنه آغشته به خون رزمندگان دلاور با یکدیگر درگیر بودند.
خنجرهای خونین رزمندگان در میدان نبرد بیرون آمده و تنه های بی سر بیهوش می رقصند.7.
شصت و چهار جوگان با سرهای پر از خون راه می رفتند،
شصت و چهار روح شیطانی زن (یوگینی ها) کاسه های خود را پر از خون کرده اند
بسیاری از ارواح و ارواح وحشتناک می خندیدند.
و موهای مات شده خود را شل می کنند، صدای وحشتناک خود را بلند می کنند، وحشتناک ترین ارواح و شیاطین می خندند و صدای جیغ خون آشام های شنیع شنیده می شود.8.
(هرنکش و واره) همدیگر را مشت و لگد می کردند.
جنگجویان ضربات مشت و پا را طوری می زنند که گویی شیرهای رعد و برق به شدت به یکدیگر حمله کرده اند.
با شنیدن صدای وحشتناک جنگ، توجه خدایان شیوا و برهما منحرف شده است.
ماه نیز لرزید و خورشید ظهر نیز از ترس فرار کرد.9.
(چنین جنگی شد که) جای آب خاک شد و جای زمین آب شد.
همه جا به سمت بالا و پایین آب بود و در این فضا ویشنو تیرهایش را به سمت اهدافش نشانه گرفت.
غولی که مشت می زد،
شیاطین به طور دسته جمعی مشت های وحشتناکی را در راه وارد می کردند، مانند تمساح که ضربات خود را روی تمساح دیگری هدف قرار می دهد.
فریادهای هولناکی بلند شد و شدید و شدید (جنگجویان) درگیر شدند.
شیپورها طنین انداز شد و جنگجویان توانا و مخوف به این شکل با یکدیگر جنگیدند، گویی فیل ها با عاج های بلند با هم می جنگند.
طبل ها می کوبند و فلوت ها به صدا در می آیند.
صدای طبل ها و بوق ها به گوش می رسید و صدای تق تق خنجرها و ترق تیرها نیز شنیده می شد.11.
جنگ هشت روز و هشت شب طول کشید.
جنگ هشت روز و هشت شب بود که زمین و آسمان می لرزید.
همه (حضور) در میدان جنگ به رنگ جنگ رنگ شده بودند.
همه رزمندگان غرق در جنگ در میدان نبرد ظاهر شدند و ویشنو باعث مرگ و سقوط دشمن شد.
سپس (وراها) چهار ودا را بر سر خود آورد.
سپس هر چهار ودا را بر روی قسمت بیرون زده دندان هایش گذاشت و باعث مرگ و سقوط شیاطین خصمانه شد.
(سپس) به برهما اجازه داد (و او) دانورودا را برتری بخشید.
ویشنو به برهما فرمان داد و او دانورودا را برای شادی همه مقدسین خلق کرد.
به این ترتیب، ششمین تجسم جزئی ویسنو خود را نشان داد،
که دشمنان را نابود کرد و از وداها محافظت کرد