مرد دیگری او را دوست دارد.
(او) عشق به شوهرش را فراموش کرد.
شب و روز در خانه به او زنگ می زنند
و رابطه جنسی با او 2.
یک روز شوهرش فهمید.
(او) با او بسیار جنگید.
کفش های زیادی کشته شدند.
سپس او (زن) شخصیت را این گونه در نظر گرفت. 3.
از آن روز او شوهرش را رها کرد
و با راهبان رابطه عاشقانه برقرار کرد.
آن شخص را قدیس کرد و با خود برد
و (هر دو) به کشور دیگری رفتند. 4.
هر جا که (آن) پا می گذاشت،
اونجا میرفت.
همه او را قدیس می دانستند.
اما هیچ کس شخصیت یک زن را درک نکرد. 5.
در اینجا سیصد و شصت و دومین چاریترا مانتری بوپ سامبد از تریا چاریترا از سری چاریتروپاخیان به پایان می رسد، همه چیز فرخنده است.362.6596. ادامه می یابد
بیست و چهار:
ای راجان! گوش دادن به یک داستان جدید،
روشی که یک زن پرابین این شخصیت را انجام داده بود.
پادشاهی به نام ماهسرا سینگ گوش می داد
مانند چیزی که هیچ کس دیگری توسط ویداتا خلق نشده است. 1.
شهری بود به نام ماهسروتی،
دید که حتی دوپوری هم شرمنده شد.
در خانه او ملکه ای به نام بیمال متی بود.
چیزی که هیچ کس آن را نشنیده و با چشم ندیده است. 2.
او یک دختر به نام پنجاب دی داشت.
مانند (دختر) را حتی ایندرا و چاندرا پیدا نکردند.
زیباییش خیلی زیبا بود
دیدن روشنایی که حتی ماه هم سرخ می شد. 3.
وقتی جوانی در بدنش آمد
سپس کام دیو ناگارا را در ارگ نواخت.
پادشاه ازدواج (او) را برنامه ریزی کرد
و همه کشیشان را صدا زد. 4.
سپس (پادشاه) سورسرا سینگ (به عنوان مهریه دخترش) را انتخاب کرد.
که قابل مقایسه با ماه نیست.
نامزد او (دختر).
و برات را با افتخار خواند. 5.
شاه لشکری جمع کرد و به آنجا رسید
جایی که ازدواج ترتیب داده شد.
برات به آنجا رسید
و ملکه مانند غنچه نیلوفر شکوفا شد.6.
دوگانه:
راج کوماری خیلی زیبا بود اما شوهرش زشت بود.
دوشیزه با دیدن (او) بسیار اندوهگین شد، گویی عقلش در قمار باخته است.
بیست و چهار:
با (آن شاه) پسر شاه بود،
همه قسمت هایش خیلی زیبا بود.