همه رزمندگان شجاع بی تاب هستند
همه رزمندگان با رها کردن خجالتی و بی حوصلگی، میدان نبرد را ترک کردند و فرار کردند.
بعد خود هیرانکاشپا عصبانی شد
خود هیرنایاکاشیپو که این را دید، با خشم شدید، برای جنگ پیش رفت.
در آن زمان فرم نارسینگ نیز عصبانی شد
نارسینگ نیز با دیدن امپراطور که به سوی او می آمد خشمگین شد.
او برای زخم هایش عصبانی نشد،
او به زخمهایش اهمیت نمیداد، زیرا از دیدن رنجی که بر جانبازانش میکشید، در عذاب شدیدی بود.
BHUJANG PRAYAAT STANZA
نارسینگا موهای گردن (جاتا) را تکان داد و به طرز تهدیدآمیزی غرش کرد.
نارسینگ با دادن جک به گردنش، رعد مهیبی بلند کرد و با شنیدن صدای رعد او، چهره قهرمانان رنگ پرید.
گرد و غبار با آن صدای وحشتناک آسمان را پوشانده بود.
از آن صدای هولناک زمین لرزید و غبار آن آسمان را فرا گرفت. همه خدایان شروع به لبخند زدن کردند و سرهای شیاطین با شرم خم شدند.30.
جنگ دوئل در جریان بود و هر دو فرمانده جنگ نیز خشمگین بودند.
جنگ هولناک هر دو رزمنده دلاور شعله ور شد و صدای تق تق شمشیر و صدای ترکش کمان به گوش رسید.
پادشاه شیاطین عصبانی شد و جنگید
دیو شاه با خشم شدید جنگید و سیل خون در میدان جنگ جاری شد.31.
تيرها ميلرزيدند، تيرها ميلرزيدند.
با صدای تق تق شمشیرها و صدای تق تق تیرها، قهرمانان توانا و ماندگار تکه تکه شدند.
سنخ، شیپور می نواخت، طبل می کوبید.
طنین صداها، کلاریونت ها و طبل ها طنین انداز شد و سربازان بی بضاعت، سوار بر اسب های تیز، محکم در میدان جنگ ایستادند.
بسیاری از انواع سربازان بر فیل (گاجی)، سوارکار و... فرار کردند.
بسیاری از جنگجویان سوار بر اسب ها و فیل ها فرار کردند و هیچ یک از رؤسا نتوانستند در برابر نارسینگ بایستند.
نارسینگ سرویر با ظاهری خشن و خشن راه می رفت