آنها در حالی که کمانهایشان را تا گوششان بالا میبرند، به سوی شاه تیر میاندازند.
آنها کمانهای خود را تا گوشهای خود می کشیدند و تیرهایی را مانند قطرات باران در فصل باران بر شاه می باریدند.1440.
او (خاراگ سینگ) تمام تیرهای آنها را قطع کرد، او چندین زخم بر بدن کریشنا وارد کرد.
آنقدر خون از آن زخم ها جاری شد که کریشنا نتوانست در میدان نبرد بماند
همه پادشاهان دیگر، با دیدن خاراگ سینگ، شگفت زده شدند
صبوری در تن هیچکس باقی نماند و همه رزمندگان یادوا فرار کردند.1441.
صبر همه قهرمانان مشهور با سرود لرد کریشنا لبریز شده است.
پس از خروج سریع کریشنا، همه رزمندگان صبر خود را از دست دادند و با دیدن زخم های روی بدن خود به شدت آشفته و نگران شدند.
آنها که از تیرهای دشمن بسیار ترسیده بودند، ارابه ها را بدرقه کردند و (از میدان جنگ) دور شدند.
آنها ارابه های خود را رانده شدند و از ترس باران تیرها فرار کردند و در ذهن خود فکر کردند که کریشنا در جنگ با خاراگ سینگ عاقلانه عمل نکرده است.1442.
دوره
سری کریشنا پس از تصمیم گیری، دوباره به عقب برگشته است
کریشنا با انعکاس در ذهن خود، دوباره به همراه ارتش Yadava به میدان جنگ بازگشت.1443.
سخنرانی کریشنا:
دوره
شری کریشنا به خاراگ سینگ گفت که اکنون باید مراقب شمشیر باشید.
کریشنا به خاراگ سینگ گفت: «اکنون شمشیر خود را در دست بگیر، زیرا من تو را خواهم کشت، تا زمانی که هنوز یک چهارم روز باقی بماند.»1444.
SWAYYA
شری کریشنا تیر و کمان را گرفت و با عصبانیت گفت:
کریشنا در حالی که تیر و کمان خود را در دستانش گرفت و با خشم شدید به خاراگ سینگ گفت: «تو برای مدت کوتاهی بیترس میدان جنگ را تکان دادی.
فیل مست فقط تا زمانی می تواند مغرور باشد که شیر خشمگین به او حمله نکند.
چرا میخوای زندگیتو از دست بدی؟ فرار کن و سلاحت را به ما بده.����1445.
با شنیدن چنین سخنانی از شری کریشنا، پادشاه (خاراق سینگ) بلافاصله شروع به پاسخ گفت:
پادشاه با شنیدن سخنان کریشنا پاسخ داد: «چرا در میدان نبرد مثل غارت شده در جنگل صدا می کنی و گریه می کنی؟
تو مثل احمق ها سرسخت هستی، هرچند پیش از من چندین بار از میدان فرار کرده ای
اگرچه شما را پروردگار براجا می نامند، اما با وجود از دست دادن احترام، موقعیت خود را در جامعه خود حفظ می کنید.1446.
سخنرانی خاراگ سینگ:
SWAYYA
چرا با عصبانیت جنگ می کنی ای کریشنا! بیا و چند روز دیگر راحت زندگی کن
شما هنوز جوان هستید یک چهره زیبا، شما هنوز در اوایل جوانی هستید
���ای کریشنا! به خانه خود بروید، استراحت کنید و در آرامش زندگی کنید
پدر و مادر خود را با از دست دادن جان خود در جنگ از حمایت خود محروم نکنید.1447.
چرا با پافشاری با من جنگ می کنی ای کریشنا! بی فایده
جنگ چیز بسیار بدی است و با عصبانی شدن چیزی به دست نمی آورید
�������������������������������������
در غیر این صورت در نهایت باید به محل زندگی یاما بروید.
کریشنا با شنیدن این کلمات، کمان خود را در دست گرفت و با کشیدن آن، تیری پرتاب کرد.
کریشنا زخمی به شاه و شاه بر کریشنا زد
جنگجویان یا هر دو طرف جنگ هولناکی به راه انداختند
باران عظیمی از تیرها از دو طرف باریده بود و به نظر می رسید که ابرها بر آسمان پخش شده اند.1449.
جنگجویان شجاعی که برای کمک به سری کریشنا تیر پرتاب کردند،
تیرهایی که سایر جنگجویان برای کمک به کریشنا پرتاب کردند، هیچ یک از آنها به شاه اصابت نکرد، آنها خود را با تیرهای دور کشته شدند.
لشکر یدآوا که بر ارابه ها سوار شده و کمان ها را می کشد، بر کنگ افتاد.
به گفته شاعر با خشم آمدند، اما پادشاه در یک لحظه خوشه های سپاه را ویران کرد.1450.
عده ای بی جان شدند و در میدان جنگ افتادند و عده ای فرار کردند
برخی از آنها مجروح شدند و برخی از آنها با عصبانیت به مبارزه ادامه دادند
پادشاه شمشیر را در دست گرفت و سربازان را تکه تکه کرد
به نظر می رسید که جسارت شاه مانند معشوق بود و همه او را عاشق می دیدند.1451.