دوگانه:
من شبانه روز بدنم را می سوزانم، درگیر ویوگا راج کوماری هستم.
چه می شود اگر این شاه پوری است، من حتی به او نزدیک نیستم. 58.
بیست و چهار:
(به راج کومار) پری گفت که یک چیز را از من بپذیر.
هی راج کومار! شما با شاه پری ازدواج می کنید.
(شما) پس از ازدواج با راج کوماری چه خواهید کرد؟
پادمانی را رها کن و هستانی را پرستش کن. 59.
دوگانه:
کسی که عاشقش شده همسرم است.
(من) از سوری، آسوری، پادمانی، پری استفاده نخواهم کرد، (حتی اگر) هزاران نفر باشند. 60.
بیست و چهار:
(زمانی که) شاه پری پس از تلاش بسیار شکست خورد،
پس به چیز دیگری فکر کرد.
هر که بگوید (من) همین کار را خواهم کرد
و سپس با ساختن فیلم این کار را انجام خواهم داد. 61.
اولین پری که به آنجا فرستاد،
او را نزد خود خواند.
به او گفتم که آیا همان کاری را که من می گویم انجام می دهد،
سپس خانه شما را پر از ثروت خواهم کرد. 62.
این باکره را به من بسپار
(چون من) عمیقا شیفته او هستم.
اوه عزیزم! (اگر) به قول من عمل کن،
پس من غلام تو خواهم بود و تو ارباب من. 63.
قاطعانه:
با شنیدن این سخن، پری از شادی لبریز شد.
(و او) بی درنگ به سوی کنور رفت.
به پاهایش افتاد و دستانش را به هم چسباند و با خنده گفت:
اگر گفتی پس (من) چیزی التماس می کنم. 64.
هی راج کومار! اول شما با شاه پری اینطور صحبت می کنید
و بازوی او را بگیرید و بر روی خرطوم بنشانید.
(هنگامی که) او می خواهد با شما عشق ورزی کند پس به او اینگونه بگویید
و چهار یا پنج ساعت ذهن را ثابت نگه دارید. 65.
اگر می خواهید با من ازدواج کنید، فقط در این صورت می توانید آن را بدست آورید
اگر او (راج کوماری) ابتدا با من ازدواج کند.
من اصلا بدون ازدواج با او ازدواج نمی کنم.
وگرنه با ضربه چاقو به سینه میمیرم. 66.
(آن پری) به این ترتیب شاه پس از توضیح راز برای راج کومار به پری رفت.
که او را نزد خود فرستاده بود و او را عالم می دانست.
(به شاه پوری گفت) من راجکومار را با کوشش بسیار خوشحال کردم
و من قبول کردم که با شما رابطه جنسی داشته باشم. 67.
بیست و چهار:
(آن پری) شاه با پری به آنجا رسید
جایی که حکیم راج کومار تزیین شد.
بوی کافور و آگارباتی می آمد
و پرچم بسته شده روی خانه در اهتزاز بود. 68.
بدین ترتیب راجکومار (به شاه پری) ملحق شد.
و هر دو روی مبل نشستند.
از آنجا به محض رفتن سخی (پری).
آنگاه هنر شهوانی در بدن شاه پری بیدار شد. 69.
وقتی شهوت شاه پری را آزار داد
پس دستش را به سمت راج کومار دراز کرد.
راج کومار خندید و گفت:
اوه عزیزم! من یک چیز را به شما می گویم، گوش کنید. 70.
ابتدا او را به من معرفی می کنید (راج کوماری).
بعد به من اصرار کن
ابتدا از آن خانم زیبا استفاده خواهم کرد.
او همسر من می شود و تو دوست من. 71.
قاطعانه:
(شاه پری) پس از تلاش بسیار شکست خورد، اما او راتی دان نداد.
راج کومار حرف او را پذیرفت.
(شاه پری) او را آنجا بر بال برد
جایی که راج کوماری مانند یک پرنده «پیا پیا» (Papihe) دراز کشیده بود.
او عاشق تصویر او (راج کومار) شد (راج کوماری)،
وقتی دید مستقیم دریافت کرد،
بنابراین، ویداتا کاری را انجام داد که راج کوماری می خواست.
او مانند یک نان (در پاییز) افتاد و در بهار (دوباره) سبز شد. 73.
بیست و چهار:
وقتی راج کوماری معشوقش را دید
بنابراین غذاها و نوشیدنی ها را از قبل تهیه کنید.
او خواستار بسیاری از انواع امل (مواد مخدر) شد.
و (راج کومار) بالا رفت و در کنار راج کوماری نشست. 74.