سپس جامبومالی در جنگ شرکت کرد اما او نیز به همین ترتیب کشته شد
شیاطین همراه او به سرعت به سمت لانکا رفتند تا خبر را به راوانا بدهند.
اینکه هم ذومرکشا و هم جامبومالی به دست راما کشته شده بودند.
از او درخواست کردند: «پروردگارا! حالا هر چه راضی هستی، هر اقدام دیگری انجام بده.����370.
راوانا با دیدن آکامپان در نزدیکی خود، او را همراه با نیروها فرستاد.
در هنگام عزیمت او انواع مختلفی از آلات موسیقی نواخته شد که در کل شهر لانکا طنین انداز شد.
وزیران از جمله پرهاستا رایزنی کردند
و فکر کرد که راوانا باید سیتا را به رام برگرداند و او را بیشتر اذیت نکند.371.
CHHAPAI STANZA
صدای آلات موسیقی و صدای کوبنده شمشیرها طنین انداز شد،
و مراقبه زاهدان از صداهای هولناک میدان جنگ منحرف شد.
رزمندگان یکی پس از دیگری جلو آمدند و شروع به جنگیدن کردند.
چنان ویرانی وحشتناکی رخ داد که هیچ چیز قابل تشخیص نبود،
نیروهای قدرتمند همراه با آنگاد دیده می شوند،
و تگرگ پیروزی در آسمان طنین انداز شد.372.
از این طرف ولیعهد آنگاد و از آن طرف آکامپان توانا،
از ریختن تیرهایشان خسته نمی شوند.
دست ها دست های ملاقات هستند و اجساد پراکنده دراز کشیده اند،
مبارزان شجاع در حال پرسه زدن هستند و پس از به چالش کشیدن یکدیگر، یکدیگر را می کشند.
خدایان در حالی که در وسایل نقلیه هوایی خود نشسته اند از آنها استقبال می کنند.
آنها می گویند که قبلاً چنین جنگ وحشتناکی را ندیده بودند.373.
جایی سرها دیده می شوند و جایی تنه های بی سر
یک جایی پاها می پیچند و می پرند
در جایی خون آشام ها رگ های خود را پر از خون می کنند
در جایی صدای جیغ کرکس ها به گوش می رسد
در جایی ارواح با خشونت فریاد می زنند و در جایی بهیراوها می خندند.
بدین ترتیب انگاد پیروز شد و آکامپان پسر راوانا را کشت. پس از مرگ او شیاطین وحشت زده با تیغه های علف در دهان فرار کردند.374.
از آن طرف پیام رسان ها خبر مرگ آکامپان را به راوانا دادند.
و از این طرف انگاند ارباب میمون ها به عنوان فرستاده رام به راونا فرستاده شد.
او فرستاده شد تا تمام حقایق را به راونا بگوید
و نیز به او توصیه کنید که سیتا را برگرداند تا مرگ او را متوقف کند.
انگاد پسر بالی پس از دست زدن به پای رام به مأموریت خود رفت.
که با نوازش بر پشت او و ابراز اقسام صلوات، او را وداع گفت.375.
گفتگوی پاسخگو:
CHHAPAI STANZA
انگاد می گوید: ای راوانای ده سر! سیتا را برگرد، سایه او را نخواهی دید (یعنی کشته میشوی).
راوانا میگوید: «هیچکس نمیتواند من را پس از تصرف لانکا فتح کند.»
انگاد دوباره می گوید: «عقل تو از خشم تو خراب شده، چگونه می توانی جنگ را راه اندازی کنی».
راوانا پاسخ می دهد: "من حتی امروز باعث خواهم شد که تمام ارتش میمون ها به همراه رام توسط حیوانات و شغال ها بلعیده شوند."
انگاد میگوید: «ای راوانا، خودپرست نباش، این منیت خانههای زیادی را ویران کرده است».
راوانا پاسخ می دهد. ����������������������������������������� افتخار می��کنم�������������������������������������������������������������������������������������������������������������������������������رام و لاکشمن چه قدرتی می توانند داشته باشند.
سخنرانی روانا خطاب به انگاد:
CHHAPAI STANZA
خدای آتش آشپز من است و خدای باد رفتگر من
خدای ماه مگس را بالای سرم میچرخاند و خدای خورشید سایبان را بالای سرم میچرخاند.
لاکشمی، الهه ثروت، برای من نوشیدنی سرو می کند و برهما مانتراهای ودایی را برای من می خواند.
وارونا حامل آب من است و در مقابل خدای خانواده ام سجده می کند
این تمام قدرت من است، علاوه بر آنها، تمام نیروهای شیطانی با من هستند، به همین دلیل یاکشاها و غیره حاضر با خوشحالی همه نوع ثروت خود را به من ارائه می دهند.