بالا، پست، حاکمان، رعیت به رهایی می رسند.»(44)
رانی با شنیدن چنین سخنانی بیهوش روی زمین افتاد.
پستی مثل یک آدم خواب میخوابد، اما نمیتواند بخوابد. 45.
رانی با شنیدن چنین صحبت هایی بیهوش شد.
و از خواب ناآرام بر او نیرو گرفت (46)
چاند
(رانی) با اولاد عزت در دنیا می آید.
به دلیل فرزندان جعلی، ثروت از بین می رود.
مردگان از طریق پسران تجلیل می شوند.
دشمنی های دیرینه با فرمان پسران از بین می رود.
راجا که فرزندانش را رها می کند و زاهد می شود،
در جهنم افکنده می شود و در بدبختی می ماند (47)
(رجاء) نه پسر دارم و نه زن.
نه من پدرم دارم و نه هیچ مادری.
نه خواهر دارم و نه برادر.
نه من صاحب کشوری هستم و نه حاکم هستم.
بدون یوگا تولدم را از بین برده ام.
ترک سلطنت، اکنون مرا بیشتر راضی می کند.(48)
سپس، هنگامی که او به یک محل ادراری (واژن) دسترسی پیدا می کند، فریاد می زند: "من رابطه جنسی داشتم."
انسان وارد شکم مادر می شود و با عذاب مواجه می شود.
تف از لب زن می لیسد و می پندارد که به شهد شرف است.
اما نمی اندیشد که ارزش تولد خود را از دست داده است.(49)
صحبت های رانی
راجاس و حکیمان از طریق او متولد شدند،
حکیم ویاس و سایر خردمندان همه این دوره را گذرانده بودند.
بدون شرکت او چگونه می توان به این دنیا آمد؟
به طور بکر، تنها از این راه، به سعادت الهی دست یافت.(50)
دوهیرا
رانی حکیم بسیار معقول صحبت کرد
اما رجا مانند پیشگیریهایی که برای یک بیمار شرح داده شد، به هیچیک از آنها رضایت نداد.(51).
چاند
صحبت های راجا
راجا دوباره گفت: "به من گوش کن، رانی،
شما ذره ای از علم آسمانی را درک نکرده اید،
معیارهای زنی که اینقدر دوستش دارند چیست؟
«بله، همین که محل ادرار را حاضر میکند.» (52)
دوهیرا
سپس راجا ادامه داد: گوش کن، اوه شاهزاده خانم،
هر چه یوگی به تو گفته است، تو آن را برای من آشکار کن.» (53)
چوپایی
دومین چیزی که جوگی گفت
چیزهای دیگری که یوگی گفت، در قلبم نگه داشته بودم،
اگر بگویید (پس) من آن چیز را می گویم.
من به شما خواهم گفت، اما تنها در صورتی که آن را به درستی ارزیابی کنید.(54)
یک معبد (ساختمان) در بیابان بسازید
«در بیابان، معبدی بسازید، در جایی که میتوانید بنشینید
آنجا (من) به شکل دیگری خواهد آمد
مدیتیشن. «در آنجا بت نگه دارید، علم آسمانی را به رجا بفرستید» (55)