با شنیدن صدای ترکان کمان، جنگجویان استقامت بسیار ترسو می شوند. فولاد در خشم با فولاد به صدا در می آید و جنگ بزرگ در جریان است.41.
رزمندگان جوان جنگ بزرگی را به وجود آورده اند.
جنگجویان جوان در این جنگ بزرگ در حال حرکت هستند، جنگجویان با شمشیرهای برهنه به طرز شگفت انگیزی وحشتناک به نظر می رسند.
جنگجویان توانا که در رودراراسا نگهداری می شوند درگیر جنگ هستند
غرق در خشم خشونت آمیز، جنگجویان شجاع درگیر جنگ هستند. قهرمانان با نهایت اشتیاق کمر حریفان را می گیرند تا آنها را به پایین پرتاب کنند.
شمشیرهای تیز برق می زنند، با خشم ضربه می زنند،
شمشیرهای تیز می درخشند و با خشم شدید ضربه می خورند. در جایی تنه ها و سرها در گرد و غبار می غلتند و با برخورد سلاح ها جرقه های آتش بلند می شود.
رزمندگان می جنگند، خون از زخم ها جاری است.
جایی رزمندگان فریاد می زنند و جایی خون از زخم ها بیرون می آید. به نظر می رسد که ایندیرا و بریتاسورا درگیر جنگ 43 هستند.
جنگ بزرگی شروع شده است، جنگجویان بزرگ غرش می کنند،
جنگ وحشتناکی در حال انجام است که در آن قهرمانان بزرگ در حال رعد و برق هستند. تسلیحات با سلاح های مقابل برخورد می کنند.
جرقهها (از آنها با رانش نیزهها بیرون میآیند)، سلاحهایی که در خشم به صدا در میآیند،
جرقه های آتش از نیزه های کوبنده بیرون آمدند و در خشم شدید، فولاد حاکم است. به نظر می رسد که افراد خوب، که چشمگیر به نظر می رسند، در حال بازی Holi هستند.44.
رساوال استانزا
همانطور که بسیاری (سربازان) با دشمنی (در جنگ) مشغول بودند،
همه رزمندگانی که درگیر جنگ با دشمنان خود بودند، در نهایت به شهادت رسیدند.
همه کسانی که از سرزمین جنگ گریختند،
همه کسانی که از میدان جنگ فرار کرده اند، در پایان همه آنها احساس شرمندگی می کنند. 45.
زره روی بدن (جنگجویان) شکسته است،
زره بدن ها شکسته و سپرها از دست ها افتاده است.
جایی در میدان جنگ کلاه ایمنی وجود دارد
جایی کلاهخودهای پراکنده در میدان جنگ وجود دارد و جایی گروه های رزمندگان سقوط کرده اند.46.
جایی مردان سبیل دار (دراز می کشند)
یک جایی صورت های سبیل افتاده، یک جایی فقط اسلحه خوابیده است.
در جایی غلاف شمشیر وجود دارد
در جایی غلاف و شمشیر و در جایی تعداد کمی در مزرعه خوابیده اند.47.
(جایی) رزمندگان مغرور با سبیل های بلند، در دست (سلاح)
جنگجویان مغرور در حالی که سبیل های برنده خود را در دست گرفته اند، در جایی مشغول جنگ هستند.
سپرها با هم برخورد می کنند
در جایی که اسلحه ها با ضربه شدید به سپر زده می شوند، غوغایی بزرگ به پا شده است (در میدان). 48
BHUJANG PRAYAAT STANZA
رزمندگان شمشیرهای خونین خود را از غلاف بیرون کشیده اند.
جنگجویان شجاع با شمشیرهای برهنه، آغشته به خون در میدان نبرد حرکت می کنند، ارواح شیطانی، ارواح، شیاطین و اجنه در حال رقصیدن هستند.
زنگ ها به صدا در می آیند، اعداد به صدا در می آیند،
طناب و طبل کوچک طنین انداز می شود و صدای کونچه ها بلند می شود. به نظر می رسد که کشتی گیران در حالی که با دستان خود کمر حریفان خود را گرفته اند سعی می کنند آنها را به پایین پرتاب کنند.49.
CHHAPAI STANZA
آن دسته از رزمندگانی که جنگ را آغاز کرده بودند با قدرت زیادی با مخالفان خود مقابله کردند.
از بین آن جنگجویان KAL کسی را زنده نگذاشته بود.
همه رزمندگان شمشیر به دست در میدان جنگ جمع شده بودند.
با تحمل آتش بی دود لبه فولاد، خود را از اسارت نجات داده اند.
همه آنها قطعه قطعه شده و شهید شده اند و هیچ یک از قدم های او عقب نشینی نکرده اند.
کسانی که اینگونه به سرای ایندرا رفته اند، در دنیا با نهایت احترام مورد استقبال قرار می گیرند. 50.
چاوپای
بدین ترتیب جنگ شدیدی در گرفت
چنین جنگ هولناکی شعله ور شد و جنگجویان دلیر راهی منزلگاه (بهشتی) خود شدند.
تا کجا آن جنگ را روایت کنم،
تا چه حد باید آن جنگ را توصیف کنم؟ من نمی توانم آن را با درک خودم توصیف کنم.
BHUJANG PRAYAAT STANZA
همه آنهایی که نان های عاشقانه داشتند برنده شدند و همه کسانی که نان کوش داشتند شکست خوردند.
(اولاد گدازه) همه پیروز شده اند و (اولاد کوشا) همه شکست خوردند. اولاد کوشا که زنده ماندند با فرار خود را نجات دادند.
او در کاشی اقامت داشت و چهار ودا را مطالعه کرد.
آنها به کاشی رفتند و هر چهار ودا را واقعی کردند. آنها سالها در آنجا زندگی کردند.52.
پایان فصل سوم BACHITTAR NATAK با عنوان The Description of the War of Decendants of LAVA KUSHA.3.189.
BHUJANG PRAYAAT STANZA
کسانی که وداها را می خواندند، بدی نامیده می شدند.
کسانی که وداها را مطالعه می کردند ودیس (بدیس) نامیده می شدند، خود را در اعمال نیک و نیکویی جذب می کردند.
(اینجا) پادشاه مدره دس (لوابانسی) نامه ای نوشت و فرستاد (کشی).
پادشاه سودی مدرا دشا (پنجاب) نامه هایی برای آنها فرستاد و از آنها خواست که دشمنی های گذشته را فراموش کنند.
قاصد شاه که فرستاده شد (با نامه) به کاشی رسید
قاصدانی که پادشاه فرستاده بود نزد کاشی آمدند و پیام را به همه بدی ها دادند.
(پس از گوش دادن به فرشته) همه ودا آموزان به سمت مدرا دسا (پنجاب) رفتند.
همه خوانندگان وداها به مدره دشا آمدند و برای پادشاه سجده کردند.
پادشاه از آنها خواست وداها را بخوانند.
پادشاه آنها را وادار کرد تا وداها را به روش سنتی بخوانند و همه برادران (اعم از سودیس و پلیس) در آنجا نشستند.
(اول) سماع ودا را خواندند، سپس یجور ودا را توصیف کردند.
سام ودا، یاجور ودا و ریگ ود خوانده شد، جوهر سخنان (توسط شاه و قبیله او) تلقین شد.
رساوال استانزا
(هنگامی که کوشبان ها) آثاروا ودا را می خواندند
آثاروا ودا پاک کننده گناه خوانده شد.
شاه خوشحال شد
پادشاه بسیار خشنود شد و پادشاهی خود را به بدیس وصیت کرد.
(پادشاه) بناباس را گرفت،