صبح روز بعد، او خود را برای ورزش جدید و زیبا برای بازی عاشقانه خود برای جهان آماده کرد.408.
پایان شرح «درخواست ایندرا برای بخشش» در کریشنا آواتارا در باچیتار ناتاک.
اکنون شرح دستگیری ناند توسط وارونا آغاز می شود
SWAYYA
در شب دوازدهم قمری، پدر کریشنا برای حمام کردن در یامونا رفت
لباسهایش را درآورد و وارد آب شد که خشمگینان وارونا خشمگین شدند
او (ناندا) را بسته و به وارونای خود آورده است و بدون کرشنا قدرت را می داند.
آنها نند را دستگیر کردند و در حالی که از شدت عصبانیت رعد و برق می زد به وارونا بردند و وقتی او را به وارونا معرفی کردند، توسط وارونا، پادشاه رودخانه، شناخته شد.
در غیاب نند تمام شهر خالی از سکنه بود
همه ساکنان با هم رفتند تا کریشنا را ملاقات کنند، همه در برابر او تعظیم کردند و پاهای او را لمس کردند و همه زنان و دیگران با جدیت او را التماس کردند.
به جهات بسیار نزد او دعا کردند و او را خشنود کردند
گفتند: «ما سعی کردیم نند را (در بسیاری از جاها) پیدا کنیم، اما نتوانستیم او را پیدا کنیم.»410.
سخنرانی کریشنا:
SWAYYA
پسر (سری کریشنا) خندید و به جاسودا گفت که من برای آوردن پدر خواهم رفت.
کریشنا با لبخند به یاشودا گفت: «من میروم تا پدرم را بیاورم و او را برگردانم، هر کجا که باشد، تمام هفت آسمان و هفت جهان زیر زمین را جستجو کنم.
اگر او از دنیا رفته باشد، با یاما، خدای مرگ میجنگم و او را باز میگردانم
او اینطوری نخواهد رفت.���411.
همه گوپاها پس از تعظیم در برابر او به خانه رفتند و کریشنا با لبخند گفت: "من راست می گویم".
من همه شما را با نند ملاقات خواهم کرد، پروردگار گوپاها حتی اندکی باطل نیست، من راست می گویم.
در دل رانده شدگان (که) اندوه بزرگی داشتند (او) پس از شنیدن سخنان کریشنا رفته است.
اندوه ذهن gpopas با شنیدن سخنان کریشنا برطرف شد و بدون از دست دادن صبر آنها رفتند.412.
در سحر، کریشنا برخاست، وارد آب شد و نزد وارونا (خدا) آمد.
صبح زود، هاری (کریشنا) وارد آب شد و به جلوی وارونا رسید که در همان زمان به پاهای کریشنا چسبید و با گلوی خفه گفت:
خدمه من پدرت را دستگیر کرده و آورده اند
ای کریشنا! لطفا تقصیر من را ببخشید، من از آن خبر نداشتم.���413.
او که پادشاهی را به ویبیشانا داد و با خشم شدید، راوانا را در میدان جنگ کشت
او که mUr و Aghasura را کشت و شاه بالی را فریب داد
که نکاح زن جلندهر را با (فرض) او (شوهر) فسخ کرده است.
او که آبروی زن جالندر را خدشه دار کرد، امروز می بینم که کریشنا (تجسم ویشنو) بسیار خوشبختم.414.
دوره
وارونا که زیر پای کریشنا افتاد، ناند را نزد او فرستاد
او گفت: «ای کریشنا! من خوش شانس هستم، این داستان در کتاب ها مربوط می شود.����415.
SWAYYA
کریشنا که پدرش را با خود برد و بسیار خوشحال بود به سمت شهرش حرکت کرد
مردم براجا او را در حومه ملاقات کردند که در برابر کریشنا و شاهکارش تعظیم کردند
همه به پای او افتادند و همه چیزهای زیادی به برهمنان صدقه دادند
آنها در قدردانی گفتند: «کریشنا در حقیقت سخنان خود را توجیه کرده و باعث شده است که ناند، ارباب براجا را ملاقات کنیم.»416.
سخنرانی ناند
SWAYYA
وقتی ناند بیرون آمد گفت: او نه تنها کریشنا است، بلکه خالق کل جهان است.
این او بود که پس از خوشحالی، پادشاهی را به ویبیشانا داد و میلیون ها دشمن مانند راوانا را کشت.
مأموران وارونا مرا دستگیر کرده بودند و اوست که مرا از دست همه آزاد کرده است
او را پسر مپندار، او خالق جهان است.»417.
همه گوپاها این راز را در ذهن خود درک کرده اند
کریشنا با دانستن این موضوع از آنها خواست که بهشت را ببینند و همچنین باعث شد تا آنها را ببینند
موفقیت بالا و بزرگ آن تصویر را شاعر اینگونه توصیف کرده است
شاعر با توجه به این منظره گفته است: «این عینک این گونه به نظر می رسید که دانش کریشنا مانند سنگ فیلسوف بود و به دلیل آن گوپاهای آهن مانند به طلا تبدیل شده بود».