به چالش کشیدن ارتش با چماق و شمشیر،
همانطور که ویشنو با لاچشمی عصبانی شده است. 10.
رانی عصبانی شد و تیرهایی به بدنش زد
در آن لحظه آن قهرمان مرده روی زمین افتاد.
خدایان از آسمان گل باران کردند
و با دیدن جنگ ملکه گفت مبارکه. 11.
شاه به همراه همسرش به شدت عصبانی شد و جنگید.
در همین لحظه گلوله ای به قلب او اصابت کرد.
بیهوش شد و در عمبری افتاد.
سپس ملکه پادشاه را در دو بازوی خود حمل کرد. 12.
شاه را به عمبری بست
و او با دستان برافراشته شروع به رهبری ارتش کرد.
با دیدن شاه زنده، همه جنگجویان به زمین افتادند
و در آنجا به طرق مختلف شروع به مبارزه کردند. 13.
سورما از عصبانیت شروع به دندان قروچه کرد.
آنها تکه تکه می شوند، اما حتی در آن زمان هم متوقف نمی شوند.
با کشتن آن پادشاه (دشمن) همراه با سپاه
و با خوشحالی ترانه های پیروزی را نواخت. 14.
سپس ملکه با دست خود دشمن را کشت
و با در نظر گرفتن زمان فرخنده، سلطنت را به پسرش داد.
(زمانی که) او پس از بحث های زیاد به سمت ساتی رفت،
پس سخن نیکی از آسمان دریافت کرد. 15.
خداوند به شما لطف فراوانی داده است
زیرا تو برای پروردگارت خوب جنگیدی.
پس جان شوهرت را بگیر
و با خوشحالی دوباره سلطنت کنید. 16.
دوگانه:
با جنگ، دشمن ارباب را کشت و جان شوهر را نجات داد.
سپس با ظرافت با پادشاه حکومت کرد. 17.
در اینجا نتیجه گیری صد و پنجاه و یکمین چاریترا مانتری بوپ سامبد از تریا چاریترا از سری چاریتروپاخیان است، همه چیز مبارک است. 151.3012. ادامه می یابد
چیترا سینگ گفت:
دوگانه:
راهی که این زن جنگیده است، هیچ کس آن را انجام نداده است.
(مثل این) نه پیش از این اتفاق افتاده و نه شنیده شده و نه تکرار خواهد شد. 1.
بیست و چهار:
سپس وزیر چنین گفت:
ای راجان! تو به من گوش کن
(یک بار) ویشنو با جامبهاسورا جنگید،
(پس) جانش را لاچشمی گرفت. 2.
حتی ایندرا از او (دیو جامباسور) می ترسید.
و چهارده پادشاه را فتح کرد.
همان غول به ویشنو آمد
و با او جنگ سختی کرد. 3.
قاطعانه:
ایندرا به طرق مختلف با او جنگید.
حتی خورشید و ماه نیز (با جنگیدن) از پا در آمدند (اما هیچ یک از آنها باقی نماند).
در آن میدان نبرد، خدایان و شیاطین مرده بودند،
گویی افراد ثروتمند («مالی جان») در باغ کوبر نشسته اند. 4.