و هر روز با او عشقبازی می کرد. 3.
غرق شدن (در او) چنان جذب شد،
انگار زنش شده بود.
(او) تمام انگلیسی را به او (مرد) آموخت
و پادشاه خفته را کشت. 4.
صبح (او) برای اجرای ساتی رفت
و پادشاه (لوث) را نزد خود نگه داشت.
هنگامی که (او) رفت و روی دشت نشست
و از چهار طرف آتش زد.5.
وقتی آتش از چهار طرف شعله ور شد،
بنابراین او از آتشگاه پایین آمد و فرار کرد.
مردم عمل شخصیت او را درک نکردند
و (پروتکل شکنی) ملکه را به همان چندل سپرد. 6.
به این ترتیب باکره با بدنی نرم از خود دور شد.
هیچکس نفهمید چی گفت
(او) راج کوماری در ذهن بسیار خوشحال شد.
(که) او می خواست، او را به عنوان شوهر خود گرفت. 7.
از آن زمان تاکنون در آن کشور،
آنها زن را قبل از مرگ شاه می کشند.
زیر (آن) چوب می گذارند و می سوزانند.
آنها نمی توانند بگویند (که ملکه ما در خانه چندل زندگی می کرد) (بنابراین) شرمنده هستند. 8.
دوگانه:
سپس پسر آن ملکه در آنجا حکومت کرد.
تا به حال نام آنها چندلی است. 9.
در اینجا پایان فصل 344 مانتری بوپ سامبد از تریا چاریترا از سری چاریتروپاخیان است، همه فرخنده است. 344.6396. ادامه می یابد
بیست و چهار:
(شاه) گجرات دائولا که در آن زندگی می کند.
پادشاهی به نام عمار سینگ بود.
نام ملکه او (دی) آنگانا بود
با دیدن آن، ذهن دیویس تاریا شرمنده شد. 1.
شاه برای پیر احترام زیادی قائل بود.
(او) نادان خوب و بد را تشخیص نداد.
یک چاتری به نام سوبران سینگ وجود داشت،
که خوش تیپ، ثروتمند و در استفاده از سلاح ماهر بود. 2.
آن چاتری پوترا بسیار خوش تیپ بود،
گویی در زیبایی غرق شده است.
وقتی آن ملکه به دیدن او رفت،
پس عقل ناب را رها کرد و دیوانه شد. 3.
سپس با علاقه با او عشق ورزید
و (خود) آگاهانه شروع به گفتن ناشناخته کرد.
(او) دوستی را نزد او فرستاد
و چگونه او را خانه صدا کرد. 4.
خشخاش و کنف و تریاک سفارش داده شد
و آب را اضافه کنید و کنف را بجوشانید.
هر دو روی تخت نشستند و نوشیدند
و راتی را با پوشیدن دستبند جشن گرفت. 5.
دوگانه:
وقتی ستاره ها بعد از مصرف مواد مخدر شروع به آمدن در چشم می کنند،