دوگانه:
شاه نیز فهمید که (این) زن عاشق من شده است.
پادشاه در ذهن خود تأمل کرد که کدام ویژگی («پرابها») برای او خوب است.
بیست و چهار:
اگر این زن عاشق من شده باشد چه؟
و بعد از دیدن من خیلی ناراحت می شود.
اما من هرگز از آن راضی نخواهم بود
با در نظر گرفتن (وضعیت) مردم و آخرت. 8.
زن پس از تلاش بسیار خسته شد
اما به نوعی نتوانست با شاه عشق بورزد.
او (سپس) تلاش دیگری کرد
و هفت گل (لکه های آهن داغ) را روی بدن بگذارید.
(هنگامی که) گوشت را با هفت گل می سوزاند
و هنگامی که بوی تعفن (گوشت گندیده) به سراغ پادشاه آمد.
(سپس پادشاه) سلام کرد و او را گرفت
و (او) گفت: (پادشاه) نیز چنین کرد. 10.
دوگانه:
(پادشاه گفت) هر کاری بگویی انجام می دهم، اما بدنت را با آویزان کردنش خراب نکن.
و ای زن! با من خوش بگذره 11.
بیست و چهار:
شاه توسط گل لاگان شکست خورد
و با آن زن عشقبازی کرد.
با او به شکلی بازیگوش بازی کرد
و بودای فاحشه برای همه است. 12.
فاحشه نیز پادشاه را تسخیر کرد
و حالت های مختلف می داد.
پادشاه همه ملکه ها را فراموش کرد
و زن فاحشه را به عنوان همسر (خود) نگاه داشت. 13.
دوگانه:
همه ملکه ها توسط شاه فراموش شدند.
گل شاه را خورد (زن) چنین شخصیتی کرد. 14.
در اینجا پایان فصل 236 Mantri Bhup Sambad از Tria Charitra از سری Charitropkhyan است، همه چیز مبارک است. 236.4431. ادامه می یابد
دوگانه:
پادشاه بهادر رای در کشور کامائو زندگی می کرد.
(او) در خدمت شجاعان و شکست دادن دشمنان بود. 1.
قاطعانه:
(روزی) راجا باج بهادر در ذهنش فکر کرد
و قهرمانان بزرگ را صدا زد و به وضوح گفت
برای پیروزی در سری ناگار چه اقداماتی باید انجام شود؟
پس بیایید همه بنشینیم و فکر کنیم. 2.
دوگانه:
روسپی زیبا به نام بوگ ماتی در آنجا می رقصید.
(او) اول با شاه بازی کرد و بعد آمد و گفت. 3.
قاطعانه:
اگر به من بگویی من آنجا (پادشاه) می روم و او را فریب می دهم
و آن را از سری ناگار به دون (دره) ببرید.
(سپس) باید به لشکری نیرومند بپیوندید و به آنجا صعود کنید
و تمام شهر را غارت کنید. 4.