از طرف دیگر، کریشنا متوجه شد که یک موجود باشکوه علیه او می آید.2281.
سپس هر کس به آن برخورد کرد،
هر چه با آن مقابله کند، خاکستر خواهد شد
چه کسی با آن جنگ خواهد کرد،
هر که با آن بجنگد به سرای یماء می رود.2282.
SWAYYA
چه کسی پیش از آن آمد، ای کریشنا! در کمترین زمان او را می سوزاند.
«کسی که پیش از آن می آید، در یک لحظه می سوزد». کریشنا با شنیدن این کلمات بر ارابه خود سوار شد و دیسک خود را به سمت آن پرتاب کرد
قدرت آن قبل از دیسک ضعیف به نظر می رسید (سودارشان چاکرا)
به شدت عصبانی شد و به عقب برگشت و پادشاه سوداکشا را نابود کرد.2283.
کابیو کش
SWAYYA
او که کریشنا را به یاد نیاورده است
پس چه می شد اگر او ستایش دیگران را می خواند و هرگز کریشنا را تمجید نمی کرد.
او شیوا و گانشا را می پرستید
به قول شیام شاعر، ولادت گرانقدر خود را بیهوده هدر داده است، بی آنکه شایستگی برای این و جهان آشیانه داشته باشد.2284.
پایان شرح کشتن پادشاه سوداکشا توسط بت در باچیتار ناتاک.
SWAYYA
پس از غلبه بر پادشاهان، در جنگ اجتناب ناپذیر، آنها آزاد شدند
او که هر چهارده جهان از او ترسیدند، هزار بازویش بریده شد
برهمن (سوداما) که با کمک گرفتن از دیگران، هر دو دستش را برآورده کرد،
خانه های طلا به او داده شد و سپس ناموس داروپادی نجات یافت، چه کسی جز کریشنا می تواند همه این کارها را انجام دهد؟2285.
اکنون شرح کشتن میمون آغاز می شود
چاوپای
بالرام جی پیش روات نگر رفت.
بلرام با خوشحالی به همراه همسرش به شهری به نام روات رفت
آنجا با همه مشروب می خورد
در آنجا همراه با دیگران شراب نوشید و خشنود شد، رقصید و آواز خواند.2286.
آنجا یک میمون زندگی می کرد، او هم آمد.
میمونی به آنجا آمد و پارچ های پر از شراب را شکست
(او) شروع به کشتن تاپوسیس کرد و کوچکترین ترسی از کسی نداشت.
بی باک به این طرف و آن طرف پرید و این بالرام را خشمگین کرد.2287.
دوره
بالرام در حالی که هر دو اسلحه را در دست داشت از جا برخاست
بالرام بلند شد، بازوهایش را در دست گرفت و مونکی در حال پریدن را در یک لحظه کشت.2288.
پایان شرح کشتن میمون توسط بالرام.
اینک شرح ازدواج صابر باری دختر پادشاه گاجپور آغاز می شود
SWAYYA
دوریودانا ازدواج دختر سورویر راجا گاجپور را با علاقه ترتیب داد.
دوریودانا تصمیم گرفت با دختر پادشاه گاجپور ازدواج کند و همه پادشاهان جهان را برای دیدن منظره ازدواج فراخواند.
این خبر به دوارکا رسید که پسر دریتراشترا تصمیم به ازدواج با دختر پادشاه گرفته است
پسر کریشنا به نام سامب از محل اقامت مادرش جامبواتی به آنجا رفت.2289.
سامب بازوی دختر پادشاه را گرفت و او را سوار ارابه خود کرد
او با یک تیر رزمندگانی را که برای حمایت او آنجا بودند کشت
وقتی پادشاه صحبت کرد، شش ارابه سوار با لشکری بزرگ به جلو هجوم آوردند.
هنگامی که پادشاه به چالش کشید، سپس شش ارابه سوار با هم بر او افتادند و در آنجا جنگ هولناکی در گرفت.2290.
Arjuna، Bhisma، Drona، Kripacharya و غیره پر از خشم بودند
کاران نیز با زره بسیار قوی خود رفت