وقتی شوهرش در رودخانه گانگا حمام می کرد،
به بهانه دیدن خواهرش به دیدار او می آمد.(5)
دوهیرا
او با شوهر و دوستش به سمت گانگا رفت.
روزها در رودخانه گنگ غسل کردند.(6)
چوپایی
با شوهرش در گانگا غسل کرد
او به همراه شوهرش به گانگا رسید و در آنجا او را خواهر خواند و او را در آغوش گرفت.
تا ته دل با او بازی کرد
با او محبت صمیمانه کرد و شوهر نادان نتوانست استنباط کند.(7)
با موچین پیچیده شده است
در آغوش گرفتن و نوازش، عشق عمیقی با او داشت،
زن با دیدن آن روز بازی را انجام داد،
و در روز روشن از رابطه جنسی لذت می برد، اما شوهر دیوانه نمی توانست تشخیص دهد.(8)
دوهیرا
پس از لذت بردن شدید، او با معشوق خداحافظی کرد.
و سر شوهر بی آنکه راز را بداند آویزان شد.(9)(1)
یکصد و سی و هشتمین تمثیل گفتگوی فرخنده کریتارها راجا و وزیر، تکمیل شده با دعای خیر. (138) (2766)
آریل
معنشاوری رانی فوق العاده زیبا بود
او مورد علاقه راجا گارور سینگ بود.
اما وقتی برام سینگ را دید،
او عاشق او شد و حتی هوشیاری خود را از دست داد.(1)
چوپایی
زن برخاست و عاشق او شد
او هوشیاری خود را به دست آورد، او را با محبت در آغوش گرفت و با او عشق ورزید.
بعد آن پسر اینگونه گفت:
سپس گفت: ای بانو به من گوش کن (2)
اونوقت عشقت رو درک میکنم
فقط در صورتی باور میکنم که دوستم داری در حالی که شوهرت دارد با من عشق میورزد.
بعد آن زن چنین شخصیتی ساخت.
آنگاه آن زن چنان نقشه ای تراشید که من (وزیر) آن را برای شما می خوانم.(3)
دوهیرا
در خانه او مکانی برای پیر، فردی پارسا ساخته شده بود.
معنشاوری فرصت یافت آن را ویران کرد.(4)
چوپایی
محل را خراب کرد و به شوهرش نشان داد
بعد از اینکه آن را با خاک یکسان کرد، با شوهرش تماس گرفت و به نقل از همتا، از او ترسید.
حالا که پیر (سلطان سخی سرور) بسیار عصبانی شد
به زودی، همتا خشمگین می شود و بر تخت شما فرو می ریزد.(5)
در ابتدا او شما را از رختخواب بیاندازد.
او ابتدا شما را از تخت پایین میاندازد و سپس شما را به زیر تخت هل میدهد.
مرا هم می گیرد و می اندازد آنجا.
او مرا نیز پرتاب خواهد کرد و سپس با زانوهای خود زیر پا می گذارد.(6)
با طناب می بندد
او ما را با طناب خواهد بست و ما را وارونه آویزان خواهد کرد.
استفراغ بر تو پرتاب خواهد شد،
او بر تو بستر خواهد کرد و سپس تو را خواهد کشت.» (7)