همه آنها را به این مکان دعوت کنید
و با دستان خود طلا بکارند. 21.
دوگانه:
همه ملکه ها متحیر شدند.
هیچ شخصیتی در آن وجود ندارد، کسی طلا کاشت. 22.
بیست و چهار:
داراپ کالا سپس چنین گفت:
اگر زناکار نیستی بکار.
پس شما بیایید و طلا بکارید
و تمام غم هایم را نابود کن 23.
قاطعانه:
(همه) مردان و زنان پس از شنیدن سخنان دهان خود را بسته بودند.
کسی برای کاشت طلا به آنجا نرفت.
بعد داراپ کالا خندید و گفت:
ای پادشاه! بیا و به من گوش کن 24.
اگر پادشاهی اول زنی را بکشد،
پس شمشیر بگیر و ما را بکش.
هیچ کس در این دنیا بدون فساد زندگی نکرده است.
پس جنایتی را که امروز مرتکب شده ام ببخش. 25.
دوگانه:
هنگامی که سرعت باد در بهار است
پس هیچ کدام از بریشای ریز و درشت بدون لرز زندگی نمی کنند. 26.
پس از شنیدن چنین سخنانی از او، پادشاه (او را تحسین کرد).
و دختر پادشاه در همان زمان به پسر شاه داده شد. 27.
قاطعانه:
خانم جوان با این نوع شخصیت همه را فریب داد.
ده ماه در خانه پادشاه بازی می کرد.
سپس نشان دادن چنین شخصیتی به همه،
خوشبختانه او دوستی پیدا کرد که او را راضی کرد. 28.
اینجا پایان فصل 154 Mantri Bhup Sambad از Tria Charitra از سری Charitropkhyan است، همه چیز فرخنده است. 154.3079. ادامه می یابد
بیست و چهار:
شاه جهان همسر زیبایی داشت.
نام او پراناماتی بود.
پسر شاه را دید.
فقط پس از آن کاما او را احاطه کرد. 1.
قاطعانه:
(او) کنیزى فرستاد و او را صدا زد
و شادمانه (با او) خندید.
هر دو خندیدند و گفتند
که (ما) با انجام هشتاد و چهار حالت به سعادت رسیده ایم. 2.
دوگانه:
پس از آن که روزها با او خوشگذرانی کرد، این گونه (در ذهن خود) گفت.
بیا بکشیمش تا کسی نفهمه 3.
بیست و چهار:
پراناماتی به ساخی اجازه داد
و او را برای کشتن برد.
(اول) سخی خود او را افراط کرد
و بعد اینجوری بهش گفت 4.