ARIL
وقتی همه یاکشاها فرار کردند، سری کریشنا قربانی بزرگی کرد
وقتی همه یاکشاها فرار کردند، کریشنا قدرتمند رودراسترا (بازویی که در ارتباط با رودرا بود) را تخلیه کرد که زمین و جهان زیر زمین را به لرزه درآورد.
سپس شیوا در حالی که سه گانه خود را در دست داشت بلند شد و دوید
او منعکس کرد که کریشنا چگونه از او یاد کرده است؟1499.
رودرا و دیگر جنگجویانش به همراه او شروع به حرکت کردند
گانش نیز با تمام لشکر خود همراه بود
همه گاناهای دیگر که اسلحه های خود را به دست گرفتند، حرکت کردند
همه آنها به این فکر می کردند که آن قهرمان قدرتمند دنیا کیست، برای کشتن چه کسی، آنها را صدا زده بودند. 1500.
دوره
همه آنها به این فکر می کنند که چه کسی می تواند آن فرد قدرتمند متولد شده در جهان باشد
ایزد شیوا و گاناس او در خشم خود از خانه های خود بیرون آمدند.1501.
کسی که سیل را انجام می دهد، به آنجا دوانیده است.
وقتی خدای انحلال خودش به میدان نبرد آمد، آنها خود میدان واقعاً میدان اضطراب شد.1502.
(شیوا) گانا، گانشا، سیوا، شش رخ (لرد کارتیکه) با چشم (با دقت).
قبلاً زمانی که گانش، شیوا، داتاتریا و گاناس در حال مشاهده میدان جنگ بودند، خود پادشاه آنها را به مبارزه دعوت کرد.1503.
SWAYYA
«ای شیوا! هر قدرتی که امروز دارید، در این جنگ از آن استفاده کنید
ای گانش! آیا آنقدر قدرت دارید که با من بجنگید؟
"سلام Kartikeya! برای چه چیزی خودخواه می شوید؟ با یک تیر کشته خواهید شد
هنوز هیچ مشکلی پیش نیامده است، چرا می خواهید در حال جنگیدن بمیرید؟»1504.
سخنرانی شیوا خطاب به خاراگ سینگ:
SWAYYA
شیوا با عصبانیت گفت: «ای پادشاه! چرا اینقدر مغرور هستی با ما درگیر نشوید
همین الان خواهید دید که چه قدرتی داریم!
اگر قدرت زیادی داری پس چرا الان سستی می کنی، تیر و کمان را بگیر.
«اگر شجاعت بیشتری دارید، پس چرا تأخیر میکنید، چرا تیر و کمانتان را در دست نمیگیرید؟ تو بدن بسیار بزرگی داری و با سوراخ کردن آن با تیرهایم آن را سبک می کنم.»1505.
سخنرانی خاراگ سینگ خطاب به شیوا:
SWAYYA
«ای شیوا! چرا اینقدر مغرور هستی حالا که درگیری وحشتناکی رخ دهد، فرار خواهید کرد
با زدن یک تیر تمام ارتش شما مانند میمون می رقصند
"تمام ارتش ارواح و شیاطین مغلوب خواهند شد و هیچ بازمانده ای وجود نخواهد داشت.
ای شیوا! گوش کن، این زمین که از خون تو اشباع شده، امروز جامه قرمز خواهد پوشید.»1506.
توتاک استانزا
شیوا با شنیدن این، تیر و کمان را گرفت
شیوا با شنیدن این سخنان، تیر و کمان خود را بالا گرفت و کمان خود را تا گوشش کشید و تیر را رها کرد که به صورت شاه اصابت کرد.
(آن تیر) به صورت شاه اصابت کرد،
به نظر می رسید که گارودا پادشاه مارها را گرفته بود.1507.
پادشاه نیزه را به یکباره پرتاب کرد
سپس شاه نیزه خود را زد که به سینه شیوا اصابت کرد
(که) تشبیه او را شاعر چنین می گوید:
به نظر می رسید که پرتو خورشید بر روی نیلوفر آبی معلق بود.1508.
تنها پس از آن شیوا (نیزه) را با دو دست بیرون کشید
سپس شیوا آن را با دو دستش بیرون کشید و آن نیزه را مانند مار سیاه روی زمین پرتاب کرد.
سپس پادشاه شمشیر را از غلاف بیرون آورد
سپس شاه شمشیر خود را از غلاف بیرون آورد و با قدرت فراوان ضربه آن را بر شیوا زد.1509.
شیوا بیهوش شد و روی زمین افتاد.
شیوا بیهوش شد و مثل قله کوهی که با ضربه وجرا فرو می ریزد روی زمین افتاد.