دشمن که در مسیر او قدم میزند، برای دیدن کریشنا منحرف میشود
در مورد مردم دیگر چه صحبت کنیم، خدایان نیز با دیدن کریشنا خوشحال می شوند.519.
در آنجا، سری کریشنا، با گوپی ها مخلوط می شود و عشق زیادی در دل دارد.
کریشنا با عشق شدید همراه با گوپی ها آواز می خواند و آنها را چنان مجذوب خود می کند که با دیدن او حتی پرندگان هم بی حرکت شدند.
که بسیاری از گاناها، گندارب ها و کینارها در جستجوی او هستند، اما به هیچ وجه قادر به تشخیص (او) نیستند.
خداوندی که رازش برای گاناس، گاندارواس، کینار و غیره معلوم نیست، که خداوند میخواند و با شنیدن آواز او، آهوها بالا میآیند و گوزنهای خود را رها میکنند.520.
(سری کریشنا) سارنگ، شدها مالهار، بیبهاس، بلاوال و سپس گائودی (برای راگاهای دیگر) را می خواند.
او مدهای موسیقی سارنگ، سوده مالهار، ویبهاس، بلاول و گاوری را می خواند و به آهنگ او گوش می دهد، همسران خدایان نیز می آیند و لباس های سر خود را رها می کنند.
با شنیدن آن (آهنگ) همه گوپی ها از شیره (عشق) خواب آلود شدند.
گوپی ها نیز با شنیدن آن صدای خوش ذوق، دیوانه شده اند و در جمع آهوها می دوند و می کنند و جنگل را ترک می کنند.521.
یکی در حال رقصیدن است، یکی در حال آواز خواندن و دیگری احساسات خود را به طرق مختلف نشان می دهد
در آن نمایش عاشقانه، همه به شیوه ای فریبنده یکدیگر را جذب می کنند
شیام شاعر می گوید گوپی نگر را در شب زیبای مهتابی فصل ساوان ترک می کند.
شاعر شیام می گوید که گوپی ها در فصل بارانی و شب های مهتابی در حال ترک شهر در مکان های زیبا با کریشنا بازی می کنند.522.
شیام شاعر می گوید: در آن مکان زیبا همه گوپی ها با هم نواخته اند.
شاعر شیام می گوید که گوپی ها در مکان های زیبا با کریشنا بازی کرده اند و به نظر می رسد که برهما کره خدایان را ساخته است.
با دیدن این منظره، پرندگان خوشحال می شوند، آهوها از آب و غذا بی هوش می شوند.
دیگر چه باید گفت خود پروردگار فریب خورده است.523.
از این طرف کریشنا با دوستان پسرش همراه شد و از آن طرف گوپی ها دور هم جمع شدند و شروع کردند.
گفت و گو در مورد موضوعات مختلف در مورد لذت به گفته شاعر شیام انجام شد:
راز خداوند را برهما و همچنین حکیم نارادا نمی توانست بداند
درست همانطور که یک آهو در میان آهوها به همان شیوه زیبا به نظر می رسد، کریشنا در میان گوپی ها.524.
در این طرف کریشنا آواز می خواند و در آن طرف گوپی ها آواز می خوانند
به نظر می رسد که بلبل ها در فصل پروانه فاگون روی درختان انبه آواز می خوانند.
آنها آهنگ های مورد علاقه خود را می خوانند
ستارگان آسمان با چشمانی گشاد به شکوه خود می نگرند، همسران خدایان نیز به دیدنشان می آیند.525.
آن عرصه بازی عاشقانه فوق العاده است، جایی که لرد کریشنا رقصید
در آن عرصه، گردهمایی پر زرق و برق مانند طلا، غوغایی در مورد بازی عاشقانه به پا کرده است.
چنین عرصه شگفت انگیزی حتی برهما نمی تواند با تلاش خود برای میلیون ها سن ایجاد کند
بدن گوپی ها مانند طلا است و ذهن آنها مانند مروارید باشکوه به نظر می رسد.526.
درست همانطور که ماهی در آب حرکت می کند، گوپی ها نیز با کریشنا در حال پرسه زدن هستند.
درست همانطور که مردم بدون ترس هولی را به همان شیوه ای که گوپی ها با کریشنا معاشقه می کنند
همانطور که فاخته ها صحبت می کنند، سخنگوها (گوپی ها) نیز آواز می خوانند.
همگی مثل بلبل می چرخند و شهد کریشنا را می کوبند.527.
لرد کریشنا در مورد لذت عاشقانه با آنها بحث آزادانه داشت
شاعر می گوید که کریشنا به گوپی ها گفت: "من برای شما مثل یک نمایشنامه شده ام".
با گفتن این، (سری کریشنا) شروع به خندیدن کرد، (سپس) زیبایی زیبای دندان ها شروع به درخشیدن کرد.
با گفتن این، کریشنا خندید و دندان هایش مانند برق در ابرها در ماه ساوان می درخشید.528.
گوپی ها پر از شهوت شروع کردند به گفتن ای نند لال! بیا
گوپی های شهوتران کریشنا را صدا می کنند و می گویند: «کریشنا! بیا و بدون تردید با ما (سکس) بازی کن
چشمانشان را به رقص در می آورند، ابروهایشان را کج می کنند
گویا بینی دلبستگی بر گردن کریشنا افتاده است.529.
من فدای منظره زیبای کریشنا در حال بازی در میان گوپی ها هستم (شاعر می گوید)
پر از شهوت، آنها در حال بازی کردن به شیوه یک در زیر جذابیت های جادویی
عرصه بسیار زیبایی در حاشیه رودخانه (جمنا) در برج بهومی در حال وقوع است.
در سرزمین براجا و در ساحل رودخانه، این عرصه زیبا شکل گرفته است و با دیدن آن زمین نشینان و تمام کره ی خدایان خرسند می شوند.530.
یک عده گوپی می رقصند، یک نفر در حال آواز خواندن است، یک نفر با ساز زهی می نوازد و یک نفر با فلوت می نوازد.
همانطور که یک آهو در میان گوپی ها زیبا به نظر می رسد، به همان ترتیب کریشنا نیز در میان گوپی ها وجود دارد.