همه اهالی شهر با او قدم می زدند.
(به نظر می رسد) گویی (آنها) هرگز در شهر زندگی نمی کردند. 3.
کنور از هر راهی که بگذرد،
(به نظر می رسد) گویی قطرات فیض افتاده است.
چشم مردم به راه او دوخته شد،
گویی تیرها (به شکل چشم) شهد می لیسند. 4.
دوگانه:
مسیری که کنور از آن می گذشت،
(آنجا) موی همه چروک می شد و زمین زیبا می شد.5.
بیست و چهار:
در آن شهر پادشاهی به نام برخ ذوج زندگی می کرد.
در خانه او زنی به نام ناگاری کواری بود.
دختر (او) نگری متی نیز آنجا بود
او حتی ناگاران (چاتوران) شهر را هم جذاب می کرد. 6.
او (دختر) او را با چشمانی پاک دید
و با کنار گذاشتن قوانین لژ عاشق (او) شدم.
در ذهنش خیلی شروع به تاب خوردن کرد
و تمام خرد ناب والدین فراموش شد.7.
مسیری که راج کومار در آن قدم می زد،
آهنگ کوماری قبلاً در آنجا با دوستان خوانده می شد.
او با چشمان زیبا و زیبا نگاه می کرد
و خندیدن و صحبت کردن با حرکات چشم. 8.
دوگانه:
عشق، مشک، سرفه، گال حتی در صورت پنهان شدن پنهان نمی شود.
در نهایت همه در جهان و خلقت ظاهر می شوند. 9.
بیست و چهار:
این در شهر رایج شد
و آرام آرام به خانه اش رسید.
پدر و مادرش (او را) از آنجا منع کردند
و سخنان تلخی از دهان بر زبان آورد. 10.
(آنها) او را عقب نگه می داشتند، او را رها نمی کردند
و برای حفظ یکدیگر استفاده می کردند.
کوماری به این دلیل بسیار ناراحت بود
و روز و شب را با گریه سپری کرد. 11.
سورتا:
این عشق سوزان روز و شب قوی تر می شود.
مثل آیین آب و ماهی است که تنها با فراق معشوق می میرد. 12.
دوگانه:
زنی که با بیوه شدن راه مرگ را در پیش می گیرد،
او جان خود را در یک چشم به هم زدن برای معشوقش می دهد. 13.
آیه بوجانگ:
(او) زنی خردمند را صدا زد و نامه ای عاشقانه نوشت.
اوه عزیزم! رام سخی های (من عاشقت شده ام).
(همچنین) گفت که اگر امروز تو را نبینم
سپس در یک ساعت پرانا ضربه می زند. 14.
ای ملکه! معطل نکن امروز بیا
و منو از اینجا ببر
ای نمازگزاران! حرفم را قبول کن