اکنون شرح مبارزه با دیو باکاترا آغاز می شود
SWAYYA
دوریودانا خشمگین به خانه رفت، یک غول وجود داشت، او عصبانی شد.
از آن طرف دوریودانا رفت و از این طرف دیو با این فکر عصبانی شد که کریشنا دوستش شیشوپال را بدون ترس کشته است.
(این فکر) به ذهنش رسید که از شیوا یک موهبت بگیرد و برود آن را بکشد.
او فکر کرد که می تواند کریشنا را پس از گرفتن یک موهبت از شیوا بکشد و با فکر کردن به آن، برای Kedar شروع کرد.2365.
به بدری کیدار (بادریکا آشرام) رفت و ماهارودرا را خشنود کرد.
او به بدری-کدارنات رفت و در آنجا با ریاضت های فراوان، شیوای بزرگ را خشنود کرد و هنگامی که موهبت کشتن کریشنا را به دست آورد، بر وسیله نقلیه هوایی سوار شد و رفت.
با آمدن به دوارکا، او جنگ را با پسر کریشنا آغاز کرد
وقتی کریشنا این را شنید، با پادشاه یودیشتر خداحافظی کرد و به آنجا رفت.2366.
وقتی کریشنا به دواریکا رسید، آن دشمن را دید.
وقتی کریشنا به دوارکا رسید، دشمن را دید و در حال به چالش کشیدن او از او خواست که برای مبارزه با او جلو بیاید.
با شنیدن سخنان سری کریشنا، تیر را تا گوشش پرتاب کرد.
او با گوش دادن به سخنان کریشنا، کمان خود را تا گوش خود کشید و با این تیر ضربه ای را مانند قرار دادن روغن برای خاموش کردن آتش زد.2367.
هنگامی که دشمن تیر خود را پرتاب می کرد، کریشنا باعث شد ارابه او به سمت او رانده شود
از آن طرف دشمن می آمد و از این طرف رفت تا با او برخورد کند
(سری کریشنا) با زور به ارابه زد و ارابه (خود) را واژگون کرد.
او با قدرت ارابه خود باعث شد ارابه خود مانند شاهینی که کبک را با یک ضربه به زمین می زند به زمین بیفتد.2368.
ارابه دشمنش را با خنجرش برید و گردنش را قطع کرد
او همچنین لشکر خود را که در آنجا بود به محل اقامت یاما فرستاد
لرد کریشنا، پر از خشم، در میدان جنگ ایستاده است.
کریشنا در میدان جنگ پر از خشم ایستاد و به این ترتیب شهرت او در چهارده جهان گسترش یافت.2369.
دوره
سپس، با خشم زیاد در دنت بکترا چیت،