سخنرانی یاشدا:
SWAYYA
کسی که پدرش را از دست مار بزرگ نجات داد و جنگجوی توانا باکاسورا را کشت.
او که پدرش را از دست مار عظیم الجثه نجات داد، او که دیو قدرتمند باکاسورا را کشت، او برادر هالدار عزیز (بالرام) که دیو به نام آغاسورا را کشت.
و او که پاهایش را می توان با تفکر در خداوند پی برد،
ای دوست! که لرد کریشنای من توسط ساکنان ماتورا از من ربوده شده است.860.
نوحه همه گوپی ها:
SWAYYA
با شنیدن این سخنان همه گوپی ها غمگین شدند
سعادت ذهن آنها به پایان رسیده بود و همه آنها در مورد کریشنا مراقبه کردند
عرق از بدنشان جاری شد و مضطرب شدند و بر زمین افتادند
شروع به زاری کردند و ذهن و جسمشان همه شادی را از دست دادند.861.
همانطور که شاعر شیام می گوید، گوپی ها (گوپی ها) کریشنا را به خاطر عشقشان به کریشنا می خوانند.
آنها که به شدت نگران عشق کریشنا بودند، ستایش های او را می خوانند و آهنگ های حالت های موسیقی سورات، شوده مالهار، بلاول، سارنگ و غیره را در ذهن خود نگه می دارند.
آنها مراقبه او (سری کریشنا) را در قلب خود حفظ می کنند (اما) از آن مراقبه درد زیادی نیز می گیرند.
آنها در ذهن خود در مورد او تعمق می کنند و از آن به شدت آزرده خاطر می شوند، مانند نیلوفر آبی که ماه را در شب می بیند پژمرده می شوند.862.
اکنون کریشنا خود را با ساکنان شهر جذب کرده و ما را از ذهن خود فراموش کرده است
او ما را اینجا رها کرده و اکنون عشق او را رها می کنیم
چه شگفت انگیز است که او در آنجا آنقدر تحت تأثیر زنان قرار گرفته است که در آنجا حتی برای ما پیامی نفرستاده است.
این گونه گفتن فلانی بر زمین افتاد و شخصی شروع به گریه و زاری کرد.863.
به این ترتیب که به شدت غمگین می شوند، گوپی ها با یکدیگر صحبت می کنند
غم و اندوه در قلب آنها بیشتر می شود، زیرا کریشنا آنها را در دام عشق گرفتار کرده و آنها را رها کرده و رفته است.
گاهی اوقات با عصبانیت می گویند که چرا کریشنا به شفت های طعنه آمیز مردم اهمیت نمی دهد
که ما را در برجا رها کرده و در آنجا با ساکنان شهر درگیر است.864.