(سپس) کچاپ کتو گرز را گرفت و کشت
و لوک کتو را به عالم اموات فرستاد. 76.
راج کوماری روی بدنش که گرز را می زد،
با یک ضربه سر (او) را له می کرد.
با پرتاب تیر به بدن قهرمانان زیادی
آنها را به جامپوری فرستاد.77.
دوگانه:
چه رزمنده ای با دیدن جنگش تحمل کرد.
هر که جلو آمد او را به یامپور فرستادند. 78.
خود:
بسیاری از دشمنان خدایان (شیاطین) عصبانی شدند و با شمشیر آمدند.
کمربندها، بازوها و کیف های آهنی و بسیاری از سلاح های دیگر با خشم آمدند.
که راج کوماری اسلحه گرفت و دشمنان خدایان را که قابل شمارش نبود با سرکشی کشت.
(این گونه به زمین افتادند) گویا بعد از بازی فاج و نوشیدن الکل به زمین افتاده اند.79.
دوگانه:
اسب ها، فیل ها، ارابه سواران (و کسانی که به آنها وابسته بودند) و بسیاری از جنگجویان را کشت.
(آن پادشاه کوماری) سوامبار را برد و در میدان جنگ ماند و شاهی (چپ) باقی نماند.80.
مسابقه اسب دوانی و زنگ و سوت های مختلف بود.
تیرهای زیادی به آنجا رفت و یک اسب هم باقی نماند. 81.
بیست و چهار:
(وقتی) یاما شیاطین را نزد مردم فرستاد،
(سپس) نوبت سبحات سینگ رسید.
راج کوماری به او گفت یا با من مبارزه کن
یا رها کن و با من ازدواج کن.82.
زمانی که Subhat Singh این را شنید
خشم زیادی در ذهن رشد کرد.
آیا من از دعوا با یک زن می ترسم؟
و ترس آن را بپذیرید، آن را بگیرید. 83.
برخی (جنگجویان) فیل های مست را غرش کردند
و برخی زین (بر اسبها) گذاشتند و (آنها) را خار کردند.
یک جایی رزمندگان زره و زره پوشیده بودند
و (در جایی) جوگان ها با سرهای پر از خون می خندیدند.84.
خود:
Subhat Singh با یک زره زیبا در دست و همراهان بزرگ وارد شد.
در لشکر او شمشیربازان، زره پوشان، نیزه داران و تیشه داران (همه) بودند که نشانه می گرفتند.
برخی می رفتند، برخی می آمدند و گیر می کردند و برخی پس از زخمی شدن توسط راج کوماری سقوط می کردند.
گويي مردم ملنگ پس از نوشيدن بانگ پس از ماليدن ويبوهوتي به بدن خود مي خوابند.85.
بیست و چهار:
چنین جنگ شدیدی درگرفت
و حتی یک جنگجو زنده نماند.
ده هزار فیل کشته شدند
و بیست هزار اسب زیبا کشته شدند. 86.
سه لک (سی ده هزار) پیاده را کشت
و سه لخ ارابه را از بین برد.
ارابه داران دوازده لک آتی (ویکات).
و ارابه داران بزرگ بی شماری را کشت. 87.
دوگانه:
تنها ('Tanha') Subhat Singh باقی ماند، (او) یک همدم.