رودخانه های زیادی در آن دره جاری بود.
فواره ها جاری می شدند که باعث شادی در ذهن می شد.
شکوه عظیم او قابل توصیف نیست.
زیبایی آنها با دیدن ایجاد شد. 9.
شاه به آنجا رسید.
زیبایی آن (مکان) قابل توصیف نیست.
با بردن (او) به آنجا آهو مرد،
جایی که خدایان و غول ها تماشا می کردند. 10.
دوگانه:
دختران خدایان و شیاطین هر روز آن نان را می خوردند
و همیشه او را مانند یک دوست در قلب خود نگه داشتند. 11.
بیست و چهار:
زنان یکشا و گندارب بسیار خوشحال هستند
از این نان (در حین سرگردانی در آن) مراقبت می کردند.
او به زنان و دوشیزگان مار علاقه داشت
و آنهایی که می رقصند قابل شمارش نیستند. 12.
دوگانه:
زیبایی او شبیه او بود، چیزی که یک شاعر می تواند توصیف کند.
با نگاه کردن به آنها، توجه باقی می ماند و حتی نمی توان پلک ها را ببندد. 13.
بیست و چهار:
وقتی راج کنوار آنها را دید
بنابراین در ذهنم بسیار تعجب کردم.
من با هیجان زیادی در ذهنم به آنها نگاه کردم،
گویی کاسنی با ماه وصل می شود. 14.
دوگانه:
با دیدن شکل آن پادشاه، آن زنان بهت زده شدند
و با دیدن چشمان معشوق همه سرخ شدند. 15.
بیست و چهار:
با دیدن آن معشوق همه گیر کردند
همانطور که حلقه های مهره و الماس هستند.
(او) می خواست چیزی بگوید، اما خجالتی بود.
هنوز آنها به کنوار نزدیک می شدند. 16.
فدای ذهن از معشوق
و جواهرات، زره و ابریشم بار دوپاتا داد.
یکی داشت گل و پان می آورد
و او آهنگ های مختلف می خواند. 17.
دوگانه:
همه زنان با دیدن درخشش بزرگ پادشاه مسحور شدند.
تمام جواهرات، لباس ها و دوپاتاهای ابریشمی شکسته شد. 18.
انگار آهو با گوشش به صدا گوش میداد
به همین ترتیب تمام زنان با تیر بیرهون سوراخ شدند. 19.
با دیدن زیبایی شاه، همه دیو و دیو زنان علاقه مند شدند.
دختران کینار، یاکشا و ناگاس، همه زنان شیفته خود شدند. 20.
بیست و چهار:
همه زن ها اینطور فکر می کردند
و به شاه خیره شده بودند.
در هر صورت ما امروز از آن استفاده خواهیم کرد
وگرنه در این مکان خواهند مرد. 21.