همه با محبت زیادی در حال رقصیدن هستند و جذاب به نظر می رسند
با دیدن آنها که آواز می خوانند، گاناس ها و گنداروها حسادت می کنند و با دیدن رقص آنها، همسران خدایان احساس خجالت می کنند.531.
لرد کریشنا که عمیقاً در عشق غرق شده بود، بازی عاشقانه خود را در آنجا بازی کرد
به نظر می رسد که با مانترای خود همه را مجذوب خود کرده است
با دیدن آنها، دختران بهشتی احساس خجالتی کردند، بی صدا در غارها پنهان شدند
کریشنا ذهن گوپی ها را دزدیده است و همه آنها با کریشنا سرگردان هستند.532.
شاعر می گوید که همه گوپی ها با کریشنا سرگردان هستند
یک نفر آواز می خواند، یکی می رقصد و یکی بی صدا حرکت می کند
کسی نام کریشنا را تکرار می کند و کسی با تکرار نام او روی زمین می افتد
آنها شبیه سوزن های متصل به آهنربا هستند.533.
شاعر شیام می گوید: نیمه شب سری کریشنا با خنده به گوپی ها گفت:
در آخر شب، کریشنا به گوپیها گفت: «بگذارید من و شما فرار کنیم، بازی عاشقانهمان را ترک کنیم و در خانه غرق شویم».
با اطاعت از کریشنا، همه گوپی ها، رنج خود را فراموش کردند، راهی خانه شدند
همه آمدند و در خانه های خود خوابیدند و به انتظار سحر نشستند.534.
شاعر شیام می گوید، کریشنا (عشق) زیادی در گروه گوپی ها بازی کرده است.
شاعر شیام می گوید که به این ترتیب عشق بین کریشنا و گوپی ها ادامه یافت. کریشنا گوپی ها را همراهی کرد و بازی عاشقانه را ترک کرد و به خانه برگشت
شاعر موفقیت آن تصویر بزرگ را در ذهن خود در نظر گرفته است.
شاعر در وصف دوست داشتنی بودن این منظره می گوید که به نظر او با در نظر گرفتن تمام مبالغ مربوط، کل کل در حال تهیه است.
پایان توضیحات (درباره بازی عاشقانه) در کریشنااتارا در باچیتار ناتاک.
اکنون شرح بازی را با گرفتن دست آغاز می کند - عرصه ورزش عاشقانه
SWAYYA
صبح کریشنا جی از خانه خارج شد، بلند شد و به جایی فرار کرد.
به محض طلوع روز، کریشنا خانه خود را ترک کرد و به مکانی رفت که گلها شکوفه داده بودند و یامونا در حال جاری شدن بود.
او بدون ترس و با حالتی زیبا شروع به بازی کرد
در حین بازی به بهانه گاوها برای گوش دادن شروع به نواختن با فلوت خود کرد تا گوپیس را صدا بزند.536.
شیام شاعر می گوید که با شنیدن داستان بازی عاشقانه، رادا، دختر بریش بهان دوید.
صورت رادا مانند ماه است و بدن او مانند طلا زیبا است
جذابیت بدن او قابل توصیف نیست
با گوش دادن به جلال کریشنا از دهان گوپی ها، او مانند یک گوپی دوان آمد.537.
KABIT
دختر بریش بان ساری سفید پوشیده است و به نظر میرسد که خداوند کسی را مانند او برندهتر نیافریده است.
زیبایی رامبا، اورواشی، شاچی dn ماندوداری قبل از رادا ناچیز است.
او با بستن گردنبند مروارید به گردن و آماده شدن، به سمت کریشنا حرکت کرد تا شهد عشق را دریافت کند.
او خود را آراسته کرد و مانند مهتابی در شب مهتابی به سمت کریش آمد، موجودی غرق در عشق او.
SWAYYA
با پوشیدن سورمه و آراستن بدن به جامه و زیور آلات نیکو، (از خانه) رفته است. (به نظر می رسد)
با آنتیموان در چشمانش و پوشیدن جامه های ابریشمی و زیورآلات مانند مظهر قدرت ماوراء طبیعی ماه یا غنچه ای سفید به نظر می رسد.
رادیکا با دوستش می رود تا پاهای کریشنا را لمس کند
گویا دیگر گوپی ها مانند نور چراغ خاکی هستند و خود او مانند نور ماه است.539.
عشق او به کریشنا افزایش یافت و کمی از قدم خود عقب نشینی نکرد
زیبایی او مانند شاچی، همسر ایندرا است و مانند راتی (همسر خدای عشق) زنان دیگر به او حسادت می کنند.
او مانند همه رقصندگان رخت پوش برای بازی عاشقانه در حال حرکت است
او مانند رعد و برق در میان گوپی های زیبای ابر مانند به نظر می رسد.540.
برهما نیز از دیدن رادا خوشحال می شود و مراقبه شیوا مختل شده است
راتی نیز با دیدن او احساس شیفتگی می کند و غرور خدای عشق شکسته شده است
بلبل با شنیدن سخنان او ساکت شده و خود را غارت کرده است
او مانند رعد و برق در میان گوپی های ابر مانند بسیار جذاب به نظر می رسد.541.
رادا در حال حرکت است و به جهات مختلف تزئین شده است تا پاهای کریشنا را پرستش کند