و آن را به صدا (پر از مهر) بر همگان رساند.
نوه پسرش از آن روز
به خدمت او پیوست. 2.
دوگانه:
(او) آنچه را که گفت پسندیده شمرد و نیکو کرد.
با طمع به پول، همه از اجازه (او) پیروی می کنند. 3.
بیست و چهار:
(آن) زنی که اجازه می داد، اطاعت می کردند
و کفش ها را مهر تشخیص داد.
(قبلاً فکر می کردند) امروز پیرزن خواهد مرد
و تمام ثروت مال ما خواهد بود. 4.
هر گاه تمام خانواده به او نزدیک شدند،
بنابراین آن پیرزن به آنها می گفت.
این ثروت تا زمانی که زنده ام مال من است.
پس ای پسران! (این) مال شماست که بگیرید. 5.
وقتی آن زن مریض شد،
پس قاضی به کوتوال گفت
اولین کسی که عمل من را انجام خواهد داد،
همان پسر دوباره گنج را به دست خواهد آورد. 6.
دوگانه:
تا زمانی که اعمال من (من) پسران اول انجام شود
تا آن موقع به پسرانم زنگ نزنید و پولم را بدهید. 7.
بیست و چهار:
پیرزن پس از چند روز درگذشت.
در دل آنها (نوه ها) شادی بود.
اول، کسانی که عمل را انجام خواهند داد
سپس (آنها) این گنج را تقسیم می کنند.8.
دوگانه:
پسران پول زیادی خرج کردند و کارهای او را انجام دادند.
بعد دور هم جمع شدند و شروع کردند به باز کردن بند کفش. 9.
بیست و چهار:
با نشان دادن پول طمع به پسران
زن با این شخصیت خدمت کرد.
در نهایت چیزی به دست آنها نرسید
و سرش را با فریب تراشید. 10.
در اینجا فصل 229 از Mantri Bhup Samvad از Tria Charitra از سری Charitropkhyan به پایان می رسد، همه چیز فرخنده است. 229.434. ادامه می یابد
دوگانه:
در کشور مالنر روستایی به نام مارگاجپور وجود داشت.
آنجا یک پادشاه زندگی می کرد. نام او مدن شاه بود. 1.
مدن مطیعی همسرش بود که زیبایی اش خیلی زیاد بود.
کاما دیو از در نظر گرفتن او به عنوان راتی تعجب می کرد. 2.
پسر شاهی به نام چلا رام در آنجا زندگی می کرد
که در تمام کیفیت ها باهوش و مانند فرم کاما دیو زیبا بود. 3.
بیست و چهار:
وقتی آن زن چلا رام را دید،
از آن زمان بدن او توسط کام دیو کنترل می شد.
از آن روز به بعد زن شیفته (چلا رام) شد.
و با دیدن تصویر آقا می فروخت. 4.