SWAYYA
کریشنا دیو مور را کشت و به خانه یاما فرستاد
و جنگی هولناک با کمان و تیر و شمشیر به راه انداخت
به همان اندازه که او (دیو مرده) داشت، شنید که دیو مرده توسط کریشنا کشته شده است.
خانواده مور با شنیدن این موضوع متوجه شدند که او توسط کریشنا کشته شده است، هفت پسر مور، لشکر چهارگانه را با خود بردند تا کریشنا را بکشند.2126
آنها کریشنا را از هر ده جهت محاصره کردند و تیرها را باران کردند
و گرزها را در دست گرفتند، همه بدون ترس به کریشنا افتادند
پس از تحمل اسلحه (ضربات آنها بر او) از همه آنها و عصبانیت، سلاح خود را برداشت.
با تحمل ضربه اسلحه های آنها، زمانی که کریشنا با عصبانیت سلاح های خود را در دست گرفت، سپس به عنوان یک جنگجو اجازه نداد کسی برود و همه آنها را تکه تکه کرد.2127.
SWAYYA
با دیدن کشته شدن لشکر بی شمار (و شنیدن این خبر) آن هفت برادر از خشم پر شدند.
هفت برادر با دیدن نابودی ارتش خود خشمگین شدند و سلاح های خود را برداشتند و کریشنا را به چالش کشیدند.
سری کریشنا را از چهار طرف محاصره کرد و (در حین انجام این کار) کوچکترین ترسی در ذهنش نبود.
آنها بدون ترس از چهار طرف کریشنا را محاصره کردند و تا زمانی که کریشنا کمان خود را در دست گرفت همه آنها را تکه تکه کرد.2128.
دوره
سپس سری کریشنا در ذهن خود بسیار عصبانی شد و سارنگ (کمان) را در دست گرفت.
سپس کریشنا با خشم شدید، کمان خود را در دست گرفت و دشمنان را همراه با همه برادران به محل اقامت یاما فرستاد.2129.
SWAYYA
پسر زمین (بوماسورا) بنابراین شنید که پسران مور (دیو) توسط کریشنا کشته شده اند.
وقتی بوماسورا متوجه شد که کریشنا دیو مور را کشته است و همچنین تمام ارتش او را در یک لحظه نابود کرده است.
من به تنهایی شایستگی جنگیدن با آن را دارم و این گونه گفتن (او) خشم را در چیت افزایش داد.
سپس کریشنا را یک جنگجوی شجاع تصور کرد، در ذهنش خشمگین شد و به جلو رفت تا با کریشنا بجنگد.2130.
در حین حمله، بوماسورا مانند جنگجویان شروع به رعد و برق کرد
او سلاح های خود را بالا گرفت و دشمن خود کریشنا را محاصره کرد
(به نظر می رسد) گویی تناوبات روز دوره سیل ظاهر شده و بدین ترتیب قرار گرفته است.
او شبیه ابر قیامت بود و به گونه ای رعد می زد که گویی آلات موسیقی در منطقه یاما در حال نواختن است.2131.
وقتی لشکر دشمن به عنوان جانشین آمد. (پس) کریشنا در ذهنش فهمید
هنگامی که ارتش دشمن مانند ابرها هجوم آوردند، کریشنا در ذهن خود فکر کرد و بوماسورا، پسر زمین را شناخت.
شیام شاعر می گوید (گویا) گویی قلب اقیانوس در آخر متورم شده است.
به نظر می رسید که در روز قیامت، اقیانوس در حال طغیان است، اما کریشنا با دیدن بوماسورا حتی اندکی نترسید.
در میان جمع فیل های ارتش دشمن، کریشنا مانند کمان ایندرا باشکوه به نظر می رسید.
کریشنا همچنین باکاسورا را نابود کرده بود و سر مور را در یک لحظه خرد کرده بود:
گله ای از فیل های مست می آمدند که انگار با یک بسته پول خرد می آمدند.
از طرف جلو، گروه فیل ها مانند ابرها به جلو می تاختند و کمان کریشنا مانند رعد و برق در میان ابرها می درخشید.2133.
او بسیاری از جنگجویان را با دیسک خود و بسیاری دیگر را با ضربات مستقیم کشت
بسیاری را با گرز کشته و روی زمین انداختند و دیگر نتوانستند خود را کنترل کنند
یکی ها با شمشیر بریده شده اند، از وسط پراکنده اند، از وسط بریده شده اند.
بسیاری از جنگجویان با شمشیر به دو نیم شده بودند و مانند درختانی که نجار در جنگل خرد کرده بود، دراز کشیده بودند.2134.
برخی از رزمندگان مرده بودند و روی زمین دراز کشیده بودند و بسیاری از رزمندگان با دیدن این وضعیت بدشان آمدند
همه آنها کاملاً نترس بودند و سپر خود را جلوی صورت خود می گذاشتند.
و شمشیرهای خود را در دست گرفتند، بر کریشنا افتادند
تنها با یک تیر کریشنا همه آنها را به محل اقامت یاما فرستاد.2135.
وقتی شری کریشنا عصبانی شد و همه جنگجویان را به یاملوکا فرستاد.
وقتی کریشنا در خشم خود همه جنگجویان را کشت و کسانی که جان سالم به در برده بودند با دیدن چنین وضعیتی فرار کردند.
کسانی که برای کشتن او بر کریشنا افتادند، نتوانستند زنده برگردند
به اين ترتيب شاه در گروههاي مختلف و حركت دادن سر به جنگ رفت.2136.
وقتی سری کریشنا پادشاه (بوماسورا) را در حالی که برای جنگ می آمد با چشمان خود دید.
وقتی کریشنا پادشاه را دید که به میدان نبرد می آید، او نیز آنجا نماند، بلکه برای جنگ به جلو رفت.