شمشیرهای سفید و تیرهای تیز در حال باریدن است.574.
SANGEET BHUJANG PRAYAAT STANZA
(هنگامی که کوچکتر) برادر غافل شد.
رام برادرش لاکشمن را در حال دعوا دید،
(به این ترتیب) تیرها را رها کنید
و تیرهایی را که آسمان را لمس می کرد، پرتاب کرد.575.
تیرهای (راما چاندرا) اسب سواران و ارابه سواران را قطع کرده است
این تیرها سواران ارابه ها و اسب ها را خرد می کردند، اما با این حال جنگجویان محکم در میدان ایستاده بودند.
(آن رزمندگان) کشته شده اند
رام جنگجویان شجاعی را که با دختران بهشتی ازدواج کرده بودند کشت.576.
(راما چاندرا) ران-بومی را فتح کرده است،
به این ترتیب جنگ فتح شد و در این جنگ بسیاری از رزمندگان فرار کردند
(سپس) سرویر آمد و برادر کوچکترش را دید
رزمندگان دلیر هر جا همدیگر را می دیدند فقط با فداکاری حساب پاک می کردند.577.
به شکست (رام چاندرا) در جنگ فکر می کنم
ارتش با یادآوری شکست احساس شرمندگی کرد
از سوگریوا و غیره
سوگریوا و دیگران به شدت خشمگین شدند.578.
(سپس) هانومان عصبانی شد
هانومان نیز به شدت خشمگین شد و محکم در میدان جنگ ایستاد
(وقتی همه کسانی که علف هرز را آوردند) رزمندگان شکست خوردند
همه کسانی که با او جنگیدند شکست خوردند و به همین دلیل هانومان را "قاتل همه" می نامند.579.
اوه رام! گوش کنید (اگر مالک هستید)
هانومان به رام گفت: «لطفاً دستت را به سمت من دراز کن و به من برکت بده.