آنها حالت های مختلفی را انجام می دادند
و هر دو با در آغوش گرفتن یکدیگر شادی زیادی به دست می آوردند. 15.
هنگام کار می خوابید و بعد بلند می شد و شروع به کار راتی می کرد.
آنها عادت داشتند در مورد یکدیگر هوشمندانه صحبت کنند.
وقتی زن و مرد جوان یکدیگر را ملاقات می کنند، هیچ یک از آنها بازنده نمی شوند.
این نوع چیزها در وداها، شاستراس و اسمریتیس تلفظ شده است. 16.
زن گفت:
بیست و چهار:
من با پسر شاه نمی روم.
من در دست او بی ارزش فروخته شده ام.
سپس کوماری دختر قابله را صدا زد.
او را وادار به نشستن در قفسه کرد. 17.
خورشید غروب کرد
و ماه از مشرق طلوع کرد.
پسر پادشاه راز را درک نکرد
و (نور) را فقط سایه ستارگان می شمرد (یعنی فقط در شب داده می شد). 18.
با زن دیگر به خانه رفت
و آن احمق نتوانست چیزی را تشخیص دهد.
وقتی دایه (این را) فهمید، بسیار خوشحال شد
اینکه داماد دخترم را ملکه کرده است. 19.
دوگانه:
راج کوماری در خانه پسر شاه به خوشی زندگی می کرد
و دختر قابله را در پالانک فرستاد. 20.
در اینجا نتیجه گیری از شخصیت 247 Mantri Bhup Sambad از Tria Charitra از سری Charitropakhyan است، همه چیز فرخنده است. 247.4656. ادامه می یابد
دوگانه:
پادشاهی به نام چیتراراتا در نزدیکی رودخانه نارباتا زندگی می کرد
که پادشاهان مملکت ساعت هشت را به آنها می پرداختند (یعنی تسلیم پذیرفتن).1.
بیست و چهار:
چیترا منجری ملکه زیبای او بود،
که زیبایی او مانند خورشید است.
او چهار پسر زیبا داشت.
او بسیار قوی، شجاع و سرسخت بود. 2.
دوگانه:
Chitra Ketu، Bachitra Dhuj، Sasi Dhuj و Ravi Dhuj (به نام)
صدای قلقلک کمان رزمندگان در جهان پر شده بود. 3.
بیست و چهار:
یک نوالشاه در آن شهر زندگی می کرد.
در خانه او دختری بود به زیبایی ماه.
زیبایی بی حساب او در جهان شناخته شده بود.
خدایان و غول ها از راه او خسته می شدند. 4.
دوگانه:
چهار پسر پادشاه زیبایی او را دیدند
آنها با انجام فکر، فرار و عمل در چیت زندگی می کردند. 5.
بیست و چهار:
پسران پادشاه قاصدی را به آنجا فرستادند.
دختر (شاه) را از هر جهت فراموش کرد.
به این ترتیب آن چهار نفر برخاستند و فرار کردند
و آن چهار نفر رفتند و به خانه او آمدند. 6.