(اما دات) خدمتکاری را در آنجا دید
در آنجا حکیم دات خدمتکاری را دید که در حال مستی چوب صندل را می مالید.195.
(او) زن خوش اخلاق
آن خانم خوش اخلاق در خانه اش چوب صندل را به تنهایی آسیاب می کرد
او متمرکز بود و اجازه نمی داد چیت حواسش پرت شود
او ذهنش را متمرکز کرده بود و با دیدن او حتی پرتره هم خجالتی می شد.196.
داتا سانیاسی ها را از او گرفت،
با دست زدن به بدنش گذشت.
(اما) او به بالا نگاه نکرد
دات همراه با سانیاسی ها به آن سمت رفت تا با او ملاقات کند، اما او سرش را بلند نکرد و ببیند که آیا یک پادشاه یا یک فقیر می رود.
دات از دیدن او تحت تأثیر قرار گرفت
و او را به عنوان هشتمین گورو پذیرفت.
خوشا به حال این کنیز مبارک،
دات که تأثیر او را دید، او را به عنوان هشتمین گورو پذیرفت و گفت: «خوشا به حال این کنیزک که در عشق آن خداوند غرق شده است.»198.
بیایید این نوع عشق را با خدا داشته باشیم،
وقتی چنین محبتی نزد آن پروردگار مشاهده شد، آنگاه او محقق می شود
(در عشق) بدون رضایت (خداوند) نمی آید.
او بدون ایجاد تواضع در ذهن به دست نمی آید و هر چهار ودا این را می گویند.199.
پایان شرح پذیرش خدمتکار خدمتکار به عنوان هشتمین گورو.
اکنون شرح پذیرش معامله گر به عنوان نهمین گورو آغاز می شود.
چاوپای
(مونی) که یوگ ها و جات ها را نگه می دارد جلو رفت.
سپس دات، یوگی با قفل های مات، شاگردانش را با خود برد و جلوتر رفت.
(او) به ویرانه ها و شهرها و کوه ها نگاه می کرد.
وقتی از جنگل ها و شهرها و کوه ها می گذشتند جلو رفتند، آنجا دیدند تاجری می آید.200.
با ثروتی که تمام فروشگاه هایش پر شده بود.
(او) با گله ای از گاوهای نر بسیار (بار) رفت.
کیسه های بی پایان ("gaav") پر از میخک بود.
خزانهاش پر از پول بود و با مال و كالاهاي خوب حركت ميكرد، كيسههاي پر از ميخك داشت و كسي نميتوانست آنها را برشمرد.201.
(او) شب و روز پول می خواست.
او شبانه روز به ثروت بیشتری میخواست و برای فروش اجناس خود خانهاش را ترک کرده بود
(او) امید دیگری نداشت.
او جز تجارت خود آرزوی دیگری نداشت.202.
(او) از سایه خورشید نمی ترسید
او هیچ ترسی از آفتاب و سایه نداشت و همیشه در فکر حرکت به جلو در شب و روز بود
(او) چیز دیگری از گناه و شایستگی نمی دانست
او به فضیلت و رذیلت اهمیتی نداشت و فقط در ذوق تجارت بود.203.
با دیدن او، داتا فداکار هاری (فکر کرد)
که شکل هاری در جهان می درخشد،
اگر ما هاری را این گونه (با شور و اشتیاق) می پرستیم.
دات، عابد خداوند، که شخص او در سراسر جهان مورد احترام بود، با دیدن او، در ذهن خود فکر کرد که به این ترتیب خداوند را یاد می کنند، تنها در این صورت می توان به آن پوروشا اعلا، یعنی پروردگار، پی برد.204.
پایان شرح پذیرش او معامله گر به عنوان نهمین گورو.
اکنون شرح پذیرش بانوی باغبان به عنوان گورو دهم آغاز می شود.
چاوپای
(از آنجا) مونی دات رفت و امید خود را از دست داد.
حکیم با رها کردن همه آرزوها و رعایت سکوت بزرگ، در حالت بی تفاوتی جلوتر رفت
(او) دانای حق تعالی است.
او دانای بزرگ ذات، ناظر سکوت و عاشق پروردگار بود.205.