جایی در میدان جنگ، اسب ها بعد از خوردن غذا روی زمین می افتادند.
(به این صورت بود) گویا قاضی ها در کعبه (برای خواندن) نماز رکوع می کنند. 268.
جنگجویان هاتی بانکه با گوپ و گولیتران (دستکش آهنی) به انگشتانشان بسته شده است.
و نترس ('Nisake') با خشم خشمگین ادامه داد.
در جایی سپرها و زره ها سوراخ شده بودند
و در جایی کرکس ها دسته های گوشت را حمل می کنند. 269.
جایی سربازان، اسب ها، ناگارچی ها افتاده بودند
و در جایی سربازان مثله شده مرده افتاده بودند.
جایی فیل ها کشته شدند.
(به نظر می رسیدند) گویی کوه هایی هستند که صاعقه شکسته است. 270.
خود:
هنگامی که (ماها کال) با کرپان (در دست) آمد، همه خدایان و شیاطین از دیدن او ترسیدند.
Asiketu (عصر بزرگ) مانند روز طوفان با کمان متحرک ظاهر شد.
چهره (همه) رنگ پریده شد (پریده شد)، آب دهان خشک شد و میلیون ها نفر اسلحه گرفتند و فرار کردند (به این ترتیب).
گویی به جای صابون صدای باد شنیده شد (پرواز کردند) 271.
جایی پستچی ها خون می نوشیدند و جایی خون آشام ها و ارواح فریاد می زدند.
در جایی دوروها طبل می زدند و در جایی ارواح و ارواح فریاد می زدند.
در جایی سانخا ("جنگ") مریدانگاس، اوانگها پخش میشد و در جایی صدای تند بای بای از میان جنگجویان در جنگ شنیده میشد.
در جایی رزمندگان ناگهان آمده بودند و ایستادند و با ضربات عصبانیت زخم می زدند. 272.
با دیدن چنین جنگ هولناکی، خشم رزمندگان طرف دشمن را فرا گرفت
نگه داشتن نیزه، تیر، کمان، کرپان، گرز، نیزه تریشول
آنها با فریاد به دشمن حمله می کردند و پس از تحمل رگبار تیرهای فراوان عقب نشینی نمی کردند.
اجساد (آنها) در میدان جنگ تکه تکه شده بود، اما غم و اندوه خود را به زبان نمی گفتند. 273.
قاطعانه:
اسلحههای (غولپیکر) که با هر دو دستشان دندان قروچه و حمله میکردند
و باجره تیر و عقرب و تیر می انداخت.
توته در حال مرگ بود اما به عقب برنمی گشت.
آن مردها ناگهان دچار اسهال شدند. 274.
دبهیه (جنگجو) پر از خشم
پاره پاره شدند، ولى پاها عقب نیفتاد.
جنگجویان در جنگ می جنگیدند و می افتادند
و با کسب شادی فراوان، در بهشت زندگی می کردند. 275.
خود:
دیوها (مخصوصاً: اینجا باید «شیاطین» باشند) بسیار عصبانی شدند، کرپان های خود را بیرون آوردند و به میدان جنگ گریختند.
سرکش و مسلح به میدان جنگ شتافتند و حتی دو قدم هم عقب نشینی نکردند.
آنها بدون ترس فریاد زدند "مارو" "مارو" در حالی که آلترها غرش می کردند.
(به نظر می رسید) گویی تیرهایی مانند قطره هایی که در فصل ساوان از شاخه ها می ریزند می باریدند. 276.
ذول، جاتایو و غیره همه رزمندگان با سلاح آمدند.
آن قوم سرسخت بزرگ بسیار خشمگین شدند و تیر و شمشیر در دست گرفتند.
جنگجویان بزرگ از چهار طرف با چشمانی خیره آمدند
و آمد و با خرگذوج (عصر بزرگ) جنگید و حتی دو قدم هم راه نیفتاد (یعنی عقب ننشست) بدون مواجهه با میدان جنگ. 277.
رزمندگان با هیجان زیادی که در ذهن داشتند، انواع مختلف زره را به دست گرفتند و از هم جدا شدند.
کاواچ و کرپان و ... همه آراسته و بسیار عصبانی با جویدن لبهایشان بالا آمدند.
همه آنها در قبایل خوب به دنیا آمدند و از هیچ چیز کم نداشتند.
در جنگ با خرگذوج (عصر بزرگ) افتادند و تمام اعضای بدنشان غرق خون شد. 278.
بیست و چهار:
بنابراین وقتی کالا پر از خشم شد،
(پس) ستمکاران را در نیش کشت.