به این ترتیب، به گفته شاعر، او شروع به اعزام دشمن به سرای یاما کرد.1705.
کریشنا آگاهانه سوار ارابه شده و ذهن (او) بسیار عصبانی است.
هنگامی که کریشنا به هوش آمد، با عصبانیت شدید بر ارابه خود سوار شد و به قدرت عظیم خود فکر کرد، شمشیر خود را از غلاف بیرون کشید.
او که به شدت خشمگین شد، مانند دریا بر دشمن وحشتناکی افتاد
رزمندگان نیز کمان خود را کشیدند و با هیجان شروع به پرتاب تیر کردند.1706.
وقتی شوالیه ها ضربه زدند، تنه شاه نیرو را جذب کرد.
وقتی رزمندگان زخمی میکردند، تنه بیسر شاه که قدرتش را کنترل میکرد و سلاحهایش را به دست میگرفت، در ذهنش به فکر نابودی دشمن افتاد.
او که از شدت عصبانیت شتافته بود به میدان جنگ افتاد و دشمن فرار کرد. (آن) یاش (شاعر) راما چنین گفته است:
او مانند ماه در میان ستارگان ظاهر شد و در ظهور ماه، تاریکی فرار کرد.1707.
قهرمانانی مانند کریشنا فرار کردند و هیچ یک از جنگجویان آنجا نماندند
پادشاه برای همه جنگجویان مانند کال (مرگ) به نظر می رسید.
تمام تیرهایی که از کمان شاه بیرون میآمد، مانند ابرهای قیامت میباریدند.
با دیدن این همه، همه فرار کردند و هیچ یک از آنها با پادشاه جنگ نکردند.1708.
وقتی همه جنگجویان فرار کردند، آنگاه پادشاه عاشق خداوند شد.
هنگامی که همه جنگجویان فرار کردند، پادشاه به یاد پروردگار افتاد و جنگ را رها کرد و خود را به ارادت پروردگار گرفت.
در آن جامعه پادشاهان، ذهن پادشاه خاراگ سینگ جذب خداوند شد
او محکم بر روی زمین ایستاده است، دیگر چه کسی مانند پادشاه اینقدر خوش شانس است؟1709.
زمانی که سری کریشنا و سایر قهرمانان راهی برای پایین آوردن بدن ابداع کردند.
زمانی که جنگجویان کریشنا به این فکر افتادند که پادشاه را روی زمین بیاندازند و در همان زمان دستههایی از تیرها را روی او پرتاب کردند.
همه خدایان و الهه ها با هم این جسد پادشاه را در هواپیما حمل کردند.
همه زنان خدایان با هم بلند شدند و صندوق عقب پادشاه را روی وسیله نقلیه هوایی گذاشتند، اما با این حال او از وسیله نقلیه پایین پرید و سلاح هایش را با برداشتن به میدان جنگ رساند.1710.
دوره
ضنوش با کمان و تیر به دست به میدان جنگ آمد.
با گرفتن تیر و کمان در دستان خود به میدان نبرد رسید و با کشتن بسیاری از جنگجویان شروع به مبارزه با مرگ کرد.1711.
چاوپای
(به پادشاه) وقتی آنتاکا و یاما بیایند ببرند
هنگامی که فرستادگان یما برای بردن او آمدند، او حتی تیرهای خود را به سوی آنها پرتاب کرد
با دیدن مرده ها به اینجا و آنجا حرکت می کند.
او اینجا و آنجا حرکت کرد و مرگ خود را نزدیک احساس کرد، اما پس از کشته شدن توسط کال (مرگ) در حال مرگ نبود.1712.
سپس با عصبانیت به سمت دشمنان دوید
او دوباره در خشم خود به سمت دشمن افتاد و به نظر می رسید که یاما شخصاً می آید.
بنابراین او با دشمنان جنگیده است.
او شروع به مبارزه با دشمنان کرد که با مشاهده این موضوع، کریشنا و شیوا در ذهن خود خشمگین شدند.1713.
SWAYYA
آنها که خسته شده بودند، شروع به متقاعد کردن شاه کردند و گفتند: «ای شاه! حالا بیهوده دعوا نکن
در هر سه عالم جنگاوری مانند تو نیست و ستایش تو در همه این جهان ها گسترده شده است:
«اسلحه و خشم خود را رها کنید، اکنون صلح آمیز باشید
همه ما اسلحههایمان را رها میکنیم، به بهشت میرویم، سوار بر وسیله نقلیه هوایی.»1714.
ARIL
وقتی همه خدایان و کریشنا با هوس گفتند:
وقتی همه خدایان و کریشنا این کلمات را بسیار متواضعانه گفتند و تیغه های کاه را در دهان گرفتند، از میدان جنگ دور شدند.
پادشاه پس از شنیدن سخنان غم انگیز (آنها) خشم خود را رها کرد.
سپس پادشاه با شنیدن سخنان پریشان آنها خشم خود را رها کرد و تیر و کمان خود را بر زمین گذاشت.1715.
دوره
Kinnaras، Yakshas و Apacharas (پادشاه) را در هواپیما حمل کردند.
کینارها، یاکشاها و دختران بهشتی او را بر خودروی آری سوار کردند و به فریادهایی که او را تبریک می گفتند، گوش دادند، حتی ایندرا، پادشاه خدایان نیز خوشحال شد.1716.
SWAYYA
هنگامی که پادشاه (خاراق سینگ) به دیو لوک رفت، آنگاه همه جنگجویان شاد شدند.