و غذاها و غذاهای زیادی برای خوردن آماده کرد.
مقدار زیادی الکل در آنجا ذخیره کنید
که هفت بار (از کوره) خارج شد. 10.
غذا را خوب آماده کرد
و انواع آرزوها را به آنها اضافه کرد.
الاغ ها به مقدار زیادی تریاک می خوردند
و آنها را به سرحد دیو رساند و گره زد. 11.
نیمه شب غول به آنجا آمد
و خرها را جوید.
(او) سپس غذای زیادی خورد
و جام های پر از شراب نوشید. 12.
بعد از نوشیدن الکل بیهوش شد
و تریاک او را ساکت کرد.
(او) به خواب رفت و هیچ کس هوشیار نبود.
پس تصادفا (او) آمد تا زن را بکشد. 13.
سکه هشت هزار مناس گرفت
و با تا کردن آن را روی او بگذارید.
آن غول سوخته و خاکستر شد
و شادی را به شهری به نام برهوتی بخشید. 14.
دوگانه:
با این ترفند زن (فاحشه) غول را کشت و با ازدواج با پادشاه خوشبختی پیدا کرد.
همه مردم در دل شاد بودند و با شادی شروع به زندگی کردند. 15.
در اینجا سیصد و سیمین چاریترا مانتری بوپ سامبد از تریا چاریترا از سری چاریتروپاخیان به پایان می رسد، همه چیز فرخنده است.330.6193. ادامه می یابد
بیست و چهار:
یک پادشاه والندج (کشور) بود.
در خانه او خانمی بود به نام والندژ دی.
فیرنگ رای از دست او عصبانی بود.
لشکر بی شماری گرفت و صعود کرد. 1.
نام آن پادشاه فرنگی رای بود
چه کسی به انگلیس حمله کرد.
او چاتورانگانی بیشماری را با سپاه خود برد.
(به نظر می رسید) انگار که آب گنگ در حال سرریز شدن است. 2.
شوهر والندژ دی
او از ترس جان خود را واگذار کرد.
رانی این راز را به کسی نگفته است
که شاه از ترس مرده است. 3.
(او) سپس شوهر مرده خود را دید
و با ارتش بحث کرد.
او این دید را در ذهن خود ساخت
و یک لک بت از چوب ساخت. 4.
هزاران اسلحه در دستان (آنها) قرار گرفت
که پر از مشروب و قرص بود.
توپخانه روی دیودی
و تیر، تفنگ، کمان و تیر و غیره.
وقتی لشکر دشمن نزدیک شد
پس همه زباله ها را آتش زد.
بیست هزار اسلحه به یکباره شلیک شد.
هیچ مراقبتی برای (کسی) باقی نماند. 6.
همانطور که زنبورها از لانه زنبوری پرواز می کنند،
به همین ترتیب، بقیه اسلحه ها نیز منفجر شدند.
کسانی که بدنشان با تیر سوراخ شده است،
بنابراین آن قهرمانان بلافاصله مردند.
او از درد گلوله رنج می برد.
(به نظر می رسید) انگار بچه پرندگان بر اثر تگرگ مرده اند.
ارابه سواران، صاحبان فیل و اسب
او با پادشاه خود به جامپوری رفت.8.
دوگانه:
زن با این شخصیت هزاران سرباز را کتک زد
و دشمنان را به همراه شاه کشتند و آنان (بازماندگان) شکست خورده به خانه بازگشتند. 9.
در اینجا نتیجه ی سیصد و سی و یکمین چاریترا مانتری بهوپ سامبد از تریا چاریترا از سری چاریتروپاخیان است، همه چیز فرخنده است.331.6202. ادامه می یابد
بیست و چهار:
بههره پادشاه خوب شهر بود.
مردم به او کام سن می گفتند.
همسرش کاماواتی بود
که بسیار خوش تیپ، زیبا و درخشان بود. 1.
در خانه اش اسب های زیادی بود.
که قبلا اسب و مادیان تولید می کرد.
پسری در آنجا به دنیا آمد.
(بدون کره زیبا) مانند او در بوت متولد نشده و در آینده نیز نخواهد بود. 2.
قبلاً یک شاه خوشحال بود.
نام آن دوست روپ کومار (دگرباش) بود.
اسم دخترش پریت کالا بود.