چاتور سخی با شنیدن سخنان (دوشیزه) به آنجا رسید
جایی که تیلاک مانی راجا برای شکار کوهنوردی می کرد. 10.
بیست و چهار:
سخی به آنجا رسید
جایی که خبر آمدن شاه را شنیده بود.
اندام (سخی) به زینت زیبا آراسته بود.
(به این صورت بود) انگار ماه در ستارگان می درخشد. 11.
زن زیور مربعی بر سر داشت.
دو گل میخک در گوش میکردند.
گلدسته مروارید پوشیده بود
و مانگ پر از مروارید شد (یعنی مروارید در مهره ها فرو رفته بود). 12.
(او) تمام جواهرات مروارید را پوشید
که در آن الماس های قرمز ("بجرا") تعبیه شده بود.
مهره های آبی و سبز به خوبی سرو می شد.
(اینجوری به نظر می رسید) انگار با خنده به سمت ستاره ها رفته بودند. 13.
وقتی شاه آن زن را دید.
(پس) در ذهن بسیار شگفت زده شد.
(پادشاه تعجب کرد) آیا این خداست، دیو، یاکشا یا دختر گنداروا؟
یا محل ناری، ناگنی، سوری یا پری است. 14.
دوگانه:
شاه فکر کرد که باید از او پرسید که چرا به این کشور آمده ای؟
آیا این دختر خورشید است یا دختر ماه یا دختر کوبر. 15.
بیست و چهار:
(پادشاه) راه افتاد و به او نزدیک شد
و مجذوب زیبایی او شد.
با دیدن فرمش گیر کردم
(و به این فکر افتاد که) از کدام خدا یا دیو آفریده شده است. 16.
آن زن حلقه ای از مروارید برداشته بود،
که نامه را در آن پنهان کرده بود.
(گفتن آن) همانطور که (تو) مرا می بینی،
ای راجان! او را هزار برابر بیشتر (زیباتر) با من در نظر بگیرید. 17.
دوگانه:
شاه کاملاً شیفته زیبایی آن بانوی بزرگوار شد.
تمام ظاهر خانه را فراموش کرد و با او رفت. 18.
بیست و چهار:
(پادشاه) سپس گلدسته ای از قرمزها کشید
(و از آن) نامه را باز کرد و خواند و سر تکان داد.
(فکر کرد) شکلی که آفریدگار به این (زن) داده است.
او هفتصد جلسه از این قبیل دارد. 19.
چگونه فرم او را ببینیم
و از آن روز زندگی خود را موفق بدانید.
اگر چنین (زنی) پیدا شد،
پس دیگر این ملکه ها را نشان ندهید. 20.
به همین ترتیب به سمتش رفت
و آن زن را سوار ارابه کرد.
او به تدریج به آنجا آمد
جایی که (آن) زن می جوشید. 21.
دوگانه: