شری دسم گرنتھ

صفحه - 245


ਓਹੀ ਸੀਹੁ ਮੰਗਾਇਆ ਰਾਕਸ ਭਖਣਾ ॥
ohee seehu mangaaeaa raakas bhakhanaa |

او آن شیر را فرستاد که او شیاطین را می خورد.

ਗਿਰੇ ਸੂਰ ਸੁਆਰੰ ॥੪੨੮॥
gire soor suaaran |428|

سپس فریادهای «بکش، بکش» از طرف دیگر تکرار شد و اسب سواران افتادند.428.

ਚਲੇ ਏਕ ਸੁਆਰੰ ॥
chale ek suaaran |

بسیاری از سوارکاران در حال دویدن هستند.

ਪਰੇ ਏਕ ਬਾਰੰ ॥
pare ek baaran |

از یک طرف اسب سواران شروع به حرکت کردند و در مجموع ساخت و حمله کردند.

ਬਡੋ ਜੁਧ ਪਾਰੰ ॥
baddo judh paaran |

یک جنگ بزرگ درست کن

ਨਿਕਾਰੇ ਹਥਯਾਰੰ ॥੪੨੯॥
nikaare hathayaaran |429|

آنها سلاح های خود را بیرون آوردند و شروع به جنگی وحشتناک کردند.429.

ਕਰੈ ਏਕ ਵਾਰੰ ॥
karai ek vaaran |

فقط یک بار ضربه می زنند.

ਲਸੈ ਖਗ ਧਾਰੰ ॥
lasai khag dhaaran |

لبه های تیز و چشمگیر شمشیرها چشمگیر به نظر می رسند، ضربه زدن به سپرها و

ਉਠੈ ਅੰਗਿਆਰੰ ॥
autthai angiaaran |

(که از آن جرقه های آتش بیرون می آید.

ਲਖੈ ਬਯੋਮ ਚਾਰੰ ॥੪੩੦॥
lakhai bayom chaaran |430|

برخورد شمشیرها جرقه هایی ایجاد می کند که خدایان از آسمان آن را می بینند.430.

ਸੁ ਪੈਜੰ ਪਚਾਰੰ ॥
su paijan pachaaran |

(جنگجویان) با سرکشی (پرورش) کرامت خود را.

ਮੰਡੇ ਅਸਤ੍ਰ ਧਾਰੰ ॥
mandde asatr dhaaran |

او که جنگجویان بر او حمله می کنند، لبه های تیز بازوان خود را بر او می کوبند.

ਕਰੇਾਂ ਮਾਰ ਮਾਰੰ ॥
kareaan maar maaran |

و می جنگند.

ਇਕੇ ਕੰਪ ਚਾਰੰ ॥੪੩੧॥
eike kanp chaaran |431|

فریاد «بکش، بکش» بلند می‌شود و رزمندگانی که از خشم می‌لرزند چشمگیر به نظر می‌رسند.431.

ਮਹਾ ਬੀਰ ਜੁਟੈਂ ॥
mahaa beer juttain |

رزمندگان ایثارگر با هم متحد هستند (بین خودشان)

ਸਰੰ ਸੰਜ ਫੁਟੈਂ ॥
saran sanj futtain |

جنگجویان بزرگ با یکدیگر جنگیده اند و زره ها با تیرها پاره می شوند

ਤੜੰਕਾਰ ਛੁਟੈਂ ॥
tarrankaar chhuttain |

که هرازگاهی در حال ترکیدن هستند

ਝੜੰਕਾਰ ਉਠੈਂ ॥੪੩੨॥
jharrankaar utthain |432|

تیرها با صدای ترق در حال رها شدن هستند و صدای قلقلک شنیده می شود.432.

ਸਰੰਧਾਰ ਬੁਠੈਂ ॥
sarandhaar butthain |

تیرها می بارد

ਜੁਗੰ ਜੁਧ ਜੁਠੈਂ ॥
jugan judh jutthain |

بارانی از تیرها می آید و به نظر می رسد که تمام جهان در جنگ غرق شده اند

ਰਣੰ ਰੋਸੁ ਰੁਠੈਂ ॥
ranan ros rutthain |

درگیر جنگ با خشم

ਇਕੰ ਏਕ ਕੁਠੈਂ ॥੪੩੩॥
eikan ek kutthain |433|

رزمندگان با خشم بر یکدیگر ضربات خود را می کوبند و (دست و پا) را می ریزند.433.

ਢਲੀ ਢਾਲ ਉਠੈਂ ॥
dtalee dtaal utthain |

ضالذال از ضال می آید،

ਅਰੰ ਫਉਜ ਫੁਟੈਂ ॥
aran fauj futtain |

سپرهای افتاده برداشته می شوند و نیروهای دشمن در حال تکه تکه شدن هستند

ਕਿ ਨੇਜੇ ਪਲਟੈ ॥
ki neje palattai |

(بسیار) نیزه با نیزه زده می شود

ਚਮਤਕਾਰ ਉਠੈ ॥੪੩੪॥
chamatakaar utthai |434|

لنج ها در حال واژگونی و استفاده معجزه آسا هستند.434.

ਕਿਤੇ ਭੂਮਿ ਲੁਠੈਂ ॥
kite bhoom lutthain |

چند نفر روی زمین دراز کشیده اند.

ਗਿਰੇ ਏਕ ਉਠੈਂ ॥
gire ek utthain |

بسیاری از مردم روی زمین دراز کشیده اند و بسیاری از آنها که افتاده اند بلند می شوند و

ਰਣੰ ਫੇਰਿ ਜੁਟੈਂ ॥
ranan fer juttain |

آنها دوباره به نبرد پیوسته اند.

ਬਹੇ ਤੇਗ ਤੁਟੈਂ ॥੪੩੫॥
bahe teg tuttain |435|

غرق در جنگ، بیش از حد شمشیرهای خود را می کوبند و می شکنند.435.

ਮਚੇ ਵੀਰ ਵੀਰੰ ॥
mache veer veeran |

قهرمانان در شادی دلاوری هستند.

ਧਰੇ ਵੀਰ ਚੀਰੰ ॥
dhare veer cheeran |

رزمندگان با رزمندگان می‌جنگند و با سلاح‌هایشان آنها را می‌ترکند

ਕਰੈ ਸਸਤ੍ਰ ਪਾਤੰ ॥
karai sasatr paatan |

زره کوبنده

ਉਠੈ ਅਸਤ੍ਰ ਘਾਤੰ ॥੪੩੬॥
autthai asatr ghaatan |436|

آنها باعث سقوط اسلحه ها و ایجاد جراحت با بازوهای خود می شوند.436.

ਇਤੈਂ ਬਾਨ ਰਾਜੰ ॥
eitain baan raajan |

از این رو پادشاه میمون ها (Sugriva) است.

ਉਤੈ ਕੁੰਭ ਕਾਜੰ ॥
autai kunbh kaajan |

از این طرف تیرها پرتاب می شوند و از آن طرف کومبهکاران کار خود را برای نابود کردن ارتش انجام می دهد.

ਕਰਯੋ ਸਾਲ ਪਾਤੰ ॥
karayo saal paatan |

(سرانجام سوگریوا) سال را با کندن نیزه اش کشت،

ਗਿਰਯੋ ਵੀਰ ਭ੍ਰਾਤੰ ॥੪੩੭॥
girayo veer bhraatan |437|

اما عاقبت آن برادر روانا مانند درخت سال سقوط کرد.437.

ਦੋਊ ਜਾਘ ਫੂਟੀ ॥
doaoo jaagh foottee |

(او) هر دو پایش شکسته بود،

ਰਤੰ ਧਾਰ ਛੂਟੀ ॥
ratan dhaar chhoottee |

(از او) جریان خون جاری شد.

ਗਿਰੇ ਰਾਮ ਦੇਖੇ ॥
gire raam dekhe |

رام سقوطش را دید

ਬਡੇ ਦੁਸਟ ਲੇਖੇ ॥੪੩੮॥
badde dusatt lekhe |438|

که حساب شیطانی بزرگ شروع شده است. 438.

ਕਰੀ ਬਾਣ ਬਰਖੰ ॥
karee baan barakhan |

در آن زمان (راما) تیرهایی پرتاب کرد،

ਭਰਯੋ ਸੈਨ ਹਰਖੰ ॥
bharayo sain harakhan |

هر دو پایش ترک خورد و جریان مداوم خون از آن ها خارج شد.

ਹਣੇ ਬਾਣ ਤਾਣੰ ॥
hane baan taanan |

دست (راما) با تیر کشته شده

ਝਿਣਯੋ ਕੁੰਭਕਾਣੰ ॥੪੩੯॥
jhinayo kunbhakaanan |439|

رام تیری را دید و پرتاب کرد که کومبهکاران را کشت.439.

ਭਏ ਦੇਵ ਹਰਖੰ ॥
bhe dev harakhan |

خدایان راضی شدند

ਕਰੀ ਪੁਹਪ ਬਰਖੰ ॥
karee puhap barakhan |

در شادی آنها، خدایان گل باران کردند. وقتی رانوانا پادشاه لانکا،

ਸੁਣਯੋ ਲੰਕ ਨਾਥੰ ॥
sunayo lank naathan |

راوانا شنید (مرگ کومباکاران)