صدای مهیب دمیدن نفیری به طور مداوم در حال وقوع است.
کرکس ها فریاد می زدند و به صورت دایره ای در آسمان پرسه می زدند، ارواح و شیاطین در میدان جنگ شروع به فریاد زدن کردند و خون آشام ها در حالی که آروغ می زدند پرسه می زدند. 792.
رزمندگان با دیدن بهاراتا در میدان نبرد، از ترس فرار می کنند.
رزمندگان در هر طرف زمین که بودند شروع به سقوط کردند، خون از بدن رزمندگان فراری جاری شد و فریادهای وحشتناکی به گوش رسید.
بالاک (عشق و کوش) با عصبانیت تیرهایی به پیشانی رزمندگان می زند.
طنین پنجه ها میدان نبرد را پر کرد و دسته های رزمندگانی که تیرها را باران می کردند و زخمی می شدند سرگردان شدند.793.
در اینجا فصل بهارتا باندا راماواتارا از سری باچیترا ناتاک به پایان می رسد.
با دیدن جنگ بهارات، بسیاری از جنگجویان با ترس شروع به فرار کردند. از این طرف، بهارات با خشم شدید شروع به باریدن تیر کرد.
جنگجویان از ترس فرار کردند و بهاراتا را روی زمین تنها گذاشتند.
پسران حکیم در خشم شدید تیری از تیر باران کردند و بهارات را بر زمین انداختند.794.
وقتی ارباب سیتا (سری راما) مبارزه برادر بهاراتا را شنید
ANOOP NIRAAJ STANZA
برای راندن جنگجویان توانا و ضربه زدن به قدرتمندان با خشم،
جنگجویان فرار کردند و بهارات را روی زمین افتادند و بر روی اجساد برخاستند و به سمت رام آمدند.
با آنها رعد و برق مانند رعد ابرها که از آن صدای ترسناکی بیرون می آید.
هنگامی که رام از مرگ بهارات آگاه شد، پس از اندوه شدیداً از زمین افتاد.795.
جادوگران در آسمان فریاد می زنند و شغال ها در زمین پرسه می زنند.
خود رام پس از تزیین ارتش جنگجویان خود برای کشتن جنگجویان شجاع و مجازات افراد بی مجازات، با خشم فراوان وارد جنگ شد.
پارباتی سر (جنگجویان در راند-مالا) میپوشد و شیوا در صحرا در حال رقصیدن است.
با شنیدن صدای فیل ها و اسب ها، خدایان نیز ترسیدند و در این لشکر قهرمانان متعددی بودند که توانستند نیروهای گچ بری را از بین ببرند.796.
آیه تیلکا
کرکس ها که در آسمان پرسه می زدند، روی زمین شروع به حرکت کردند، الهه دورگا، با آتش های بی شماری ظاهر شد و گوشت را می خورد.
تیرها پرواز می کنند،
به نظر می رسید که شیوا، ارباب پارواتی، در میدان جنگ مشغول رقص تاندوا بود. فریادهای شنیع ارواح، شیاطین و وایتال های شجاع شنیده می شود.797.
TILKA STANZA
(به سوی آنها) تیرها شلیک می کنند
دارند فرار می کنند.
دین
جنگجویان شروع به جنگیدن کردند، تیرها ریخته شد، اندامها بریده شد و زین اسبها پاره شد.798.
رزمندگان می جنگند،
خشمگین از عصبانیت
(و مى گويند) آن دو فرزند را ببنديد
جنگجویان با شلیک تیر شروع به دویدن کردند.
سپس آنها به اندازه کافی نزدیک هستند،
احاطه شده است
هر دو قهرمان کودک
رزمندگان که خشمگین شده بودند شروع به مبارزه کردند و گفتند: «سریع این پسرها را دستگیر کنید و ببندید».
بدون تردید
تیر بزن،
قهرمانان در حال سقوط هستند،
سربازان هجوم آوردند و هر دو پسر تابناک مرگ را محاصره کردند.801.
(بسیاری) اندام بریده شده است،
(بسیاری) در نبرد سقوط کرده اند،
از قهرمانان جنگ
پسرها بدون ترس تیرهایی پرتاب کردند که با آنها جنگجویان افتادند و آنهایی که بسیار مقاوم بودند فرار کردند.802.
(همه) دارما-دم
به جز سری رام
فرار می کنند