(سپس) سری کریشنا سلاح آبی را پرتاب کرد
سپس کریشنا واروناسترا (بازوی خود را در ارتباط با خدای وارونا) تخلیه کرد که به پادشاه خاراگ سینگ ضربه زد.
وارونا به شکل خدای سورما (شیر) آمد.
وارونا در حالی که شکل شیر را به خود گرفت به آنجا رسید و لشکر نهرها را با خود آورد.1482.
به محض اینکه آمد، شورویر این جمله را خواند:
در بدو ورود، وارونا بوق زد (مثل شیر غرش می کند) و با خشم بر شاه افتاد.
با شنیدن سخنان (او) سه نفر به خود لرزیدند
با گوش دادن به غرش هولناک، هر سه جهان لرزیدند، اما پادشاه خاراگ سینگ نترسید.1483.
SWAYYA
پادشاه با تیرهای نیزه مانند خود، بدن وارونا را برید
پادشاه با خشم شدید قلب هفت اقیانوس را سوراخ کرد
همه نهرها را زخمی کرد و اندام آنها را از خون اشباع کرد
پادشاه آب (وارونا) نتوانست در میدان جنگ بماند و به سوی هیمه خود فرار کرد.1484.
چاوپای
وقتی خدای وارونا به خانه رفت،
هنگامی که وارونا به خانه خود رفت، پادشاه تیرهای خود را روی کریشنا پرتاب کرد
سپس سری کریشنا یاما (نابودگر) آسترا را شلیک کرد.
در آن زمان کریشنا بازوی خود را به یاما شلیک کرد و بدین وسیله یاما خود را نشان داد و بر شاه افتاد.1485.
SWAYYA
یک غول بزرگ سورویر به نام بیکرات وجود داشت، او عصبانی شد و از آقای خاراگ سینگ بالا رفت.
دیو به نام ویکرات که به شدت خشمگین شده بود بر پادشاه خاراگ سینگ افتاد و کمان، تیر، شمشیر، گرز، نیزه و غیره او را برداشت و جنگی هولناک به راه انداخت.
او در ادامه پرتاب تیرهای خود، خود را در چهره های بسیاری نشان داد
شاعر می گوید در این جنگ تیر شاه مانند گارودا می زد و کبری تیر دشمن را به زمین می زد.1486.
دیو شریر توسط پادشاه کشته شد و سپس خشمگین به یاما پاسخ داد:
پس از کشتن ویکرات، پادشاه به یاما گفت: پس چه می شود، اگر تا به حال افراد زیادی را کشته ای و عصای بسیار بزرگی را در دست گرفته ای.
«امروز نذر کرده ام که تو را بکشم، تو را خواهم کشت
هر چه در ذهنت می اندیشی انجام دهی، زیرا هر سه جهان از قدرت من آگاهند.»1487.
پس از گفتن این سخنان، به گفته رام شاعر، شاه درگیر جنگ با یاما شد
در این جنگ، ارواح، شغال ها، کلاغ ها و خون آشام ها خون نوشیدند.
شاه حتی با ضربات یاما نمی میرد، به نظر می رسد که آمبروسیا را خورده است.
هنگامی که شاه تیر و کمان خود را در دست گرفت، یاما مجبور شد در نهایت فرار کند. 1488.
سورتا
با یاما مجبور به فرار شد، سپس پادشاه با دیدن کریشنا گفت:
«ای رزمنده بزرگ میدان نبرد! چرا برای جنگ با من نمی آیی؟» 1489.
SWAYYA
او که با تکرار مانتراها و از طریق انجام ریاضت ها، در ذهن نمی ماند.
که با اجرای یجناس و صدقه دادن محقق نمی شود
حتی ایندرا، برهما، نارادا، شاردا، ویاس، پراشار و شوکدف از چه کسی تمجید می کنند.
به آن کریشنا، پروردگار براجا، امروز پادشاه خاراگ سینگ با به چالش کشیدن او از کل جامعه او را به جنگ دعوت کرد.1490.
چاوپای
سپس سری کریشنا 'Jach Astra' را در دست گرفت
سپس کریشنا یاکشاسترا (بازوی مربوط به یاکشاها) را در دست گرفت و با کشیدن کمانش آن را رها کرد.
(در آن زمان) نال، کوبار و مانا گریوا در کمین هستند.
اکنون هر دو پسر کوبر، نالکوبر و مانیگرف به میدان جنگ آمدند.1491.
کوبرا ('Dhanad') یاکشاها و کیناراها را همراهی کرد
آنها بسیاری از یاکشاها، بخشندگان سخاوتمندانه ثروت، و اقوام را با خود بردند، که با خشم به میدان جنگ رسیدند.
تمام ارتشش با او آمده اند
همه لشکر با آنها آمدند و جنگی وحشتناک با شاه کردند.1492.