هر که به او حمله کرد
سپس یما او را با یک زخم نزد مردم می فرستاد. 27.
(او) حتی یک قدم از ران فرار نکرد.
(او) رزمنده در میدان جنگ می ایستاد.
(او) بسیاری از شاهان و شاهزادگان را کشت
پس اسکندر (با ترس) لرزید و فکر کرد. 28.
دوگانه:
زنی به نام دینات ماتی (که) توسط امپراتور چین (به اسکندر) داده شد.
او خود را به شکل یک مرد درآورد و روی او افتاد. 29.
بیست و چهار:
ابتدا تیر را شلیک کرد
و سپس در حالی که عصبانی بود با نیزه به بدنش زد.
سپس با خشم به شمشیر زد.
(با آن) چنان بر زمین افتاد که گویا کشته شده باشد. 30.
(او) بر زمین افتاد و سپس برخاست.
گردن او (زن) را گرفت.
چهره بسیار زیبای او ('بادان') را دیدم.
(پس) او را نکشته، بگذار برود. 31.
او را گرفتند و به روس ها دادند
و دوباره آماده جنگ شد.
(او) دشمنان بی شماری را به طرق مختلف کشت.
(به نظر می رسید) گویی باد شدیدی بال ها را کنده است. 32.
خود:
جنگجویان سنگینسلاح با کاتار، کرپانهایی که با لاکها بسته شدهاند، سرشار از قدرت هستند.
ارواح، در زمان های آینده و حال، هرگز صحنه جنگ را ترک نکرده اند.
این پادشاهان از جمعیت نمی ترسند، اما با نیزه های خود محکم می ایستند.
این جنگجوی بزرگ هزاران نفر را به روش های مختلف کشته است. 33.
بیست و چهار:
سپس پادشاه اسکندر ترسید
و ارسطو را صدا زد و با او مشورت کرد.
به نام بالی ناس (غول به نام).
به دلیل ترس زیاد در ذهن. 34.
قاطعانه:
اگر به من بگویید پس (من) از اینجا فرار می کنم
و به شهر روسیه بروید.
(این) مریگ تریسنا مروشتالی چالاوای (با راندن) همه (ما) را خواهد کشت.
و با بریدن سرها دژی خواهد ساخت. 35.
دوگانه:
بالی ناس در طالع بینی بسیار ماهر بود.
(او) پیروزی خود را شناخت و به سیکندر صبر داد. 36.
بیست و چهار:
بالی ناس به شاه گفت
که خودت طناب (به گردنش) انداختی.
شما (بدون انجام این کار) نمی توانید،
حتی اگر جنگجویان بیشماری با هم حمله نکنند. 37.
دوگانه:
اسکندر پس از شنیدن این سخن، همین کار را کرد.
طناب به گردنش انداختند و او را به خانه بستند. 38.
قاطعانه:
پادشاه به او غذای خوبی داد.
بندهای او را برید و او را به خوبی نشست.
به محض رهایی از قیدها، به آنجا گریخت
و زن (شستشو) را آورد و سپس اسکندر را گذاشت. 39.
دوگانه:
سیکندر با دیدن فرم او (زن) مجذوب شد
و با نواختن ذول مردانگ او را همسر خود کرد. 40.
سپس به جایی رفت که صدای آمریت کوند را شنیده بود.
(او) کنیز را به همسری خود درآورد و سایر بیگم ها را رها کرد. 41.
بیست و چهار:
که در شب حکیم را زیبا می کند
و شمشیر با دشمنان روز.
اگر چنین زنی لمس شود،
پس (چرا) باید شخص دیگری را پس از ترک او به چیت آورد. 42.
با او (زن) بازی های مختلفی انجام داد.
بیگم (او) از کنیز.
او را با خود برد
و آنجا که شهد (ابحیات) را شنیده بود به آنجا رفت. 43.
دوگانه:
رفت به جایی که منشأ آن (امریت) بود.
اگر کروکودیل را در آن برکه بیندازیم، ماهی می شود. 44.
بیست و چهار:
سپس خدایان به ایندرا دیو گفتند