آیه بوجانگ:
رزمندگان صبور با خشم بسیار محکم (در جنگ) ایستادند
و جنگجویان سرسخت ایندرا غرش کردند.
غول ها بودند و خدایان زیبا.
پر از خشم، (آنها) سرسختانه حرکت نمی کردند. 5.
ناقوس های زیادی از دو طرف به صدا در آمد
و جنگاوران دو طرف با پارچه های آراسته غرش می کردند.
نبرد شدیدی در گرفت و تلفات سنگینی وارد شد.
تیرها و شمشیرها و نیزه ها رفتند. 6.
غول های قوی از شدت عصبانیت به زمین افتادند.
رزمندگان سرسخت خشمگین شدند و اسلحه و سلاح شلیک کردند.
هنگام پوشیدن زره و حمل چاقو، Jambhasur Gajya
سپس ایندرا ('Devas') میدان جنگ را ترک کرد و فرار کرد.7.
بیست و چهار:
ایندرا فرار کرد و به آنجا رفت
جایی که ویشنو با لاچشمی نشسته بود.
مضطر فریاد زد (و گفت)
ای ناث! ما تا زنده ای شکست خوردیم. 8.
سپس ویشنو (با شنیدن اندوه (ایندرا)) بسیار عصبانی شد.
و لخمی رفت و باکره را با خود برد.
او مسلح به آنجا رفت
جایی که جامهاسور سورما خیلی غرش می کرد. 9.
قاطعانه:
ویشنو عصبانی شد و بیست تیر پرتاب کرد.
(او) وارد بدن جامبهاسورا شد و او را مجروح کرد.
تیرهای بزرگ آغشته به خون شکوه و عظمت زیادی را نشان می دادند،
پسر تاچک ناگ (تچجه) نیز با دیدن درخشش آنها حرکت می کرد. 10.
دوگانه:
سپس لاکشمی کوماری اینگونه گفت، ای لرد ویشنو! (به من گوش کن
من این را برای مردم یاما ارسال می کنم. 11.
قاطعانه:
لاخمی ویشنو را متوقف کرد و کمانی را در دست گرفت
و در این راه با او جنگید.
او با نشان دادن فرم آمیت خود دشمن را مجذوب خود کرد
و او را با جراحات فراوان مجروح کرد. 12.
با بهانه گفت: اوه! آن را نکش، ویشنو آن را خواهد کشت.
با آن می جنگد و دوباره می کشد.
وقتی دشمن به عقب برگشت،
پس (ویشنو) با رها کردن چاکرای سودارشان سر را برید. 13.
دوگانه:
زمانی که لاکشمی این نوع شخصیت را با جمهاسورا انجام داد.
(سپس) ویشنو با زدن چاکرای سودارشان دوست (ایندرا) را خوشحال کرد. 14.
در اینجا پایان فصل 152 Mantri Bhup Sambad از Tria Charitra از سری Charitropkhyan است، همه فرخنده است. 152.3026. ادامه می یابد
بیست و چهار:
زنی بود به نام ناج مطیع
که به یک پادشاه وابسته بود.
او جاگات باهو سینگ نام داشت.
چهارده نفر به ربوبیت او ایمان آوردند. 1.