در خانه با خانم (جذب می شود)
عاشق ماماتا
او سرای حکمت است، اما در دلبستگی زن و غیره در توهم می ماند.431.
آنهایی که خرد شفقت دارند
(همه) مردم هستند،
بی خود مذهبی هستند،
فردی که گرفتار کلید خرد و ملایمت است، غرق لذت می شود و از دارما دور می شود.432.
عقل مقید است
عشق مادری،
زنان،
خرد او با دلبستگی مادر، همسر، پسران و برادران به چنگ آمد.433.
شیفته،
آرزوها را نگه می دارد،
از عصبانیت می سوزد،
غرق در شهوت، در دلبستگی ها فرو می رود و در آتش غضب می سوزد، در جمع مال مشغول است.434.
بیاضی فرنی دارد،
به مناسبت برخاستن،
با رفتن به انتها
او با به دست آوردن فرصت، رزمندگان بزرگ را برای منافع شخصی خود نابود می کند و به این ترتیب به جهنم می افتد.435.
رها کردن همه،
یگانه (پروردگار) را اسیر کرده است.
سپس خداوند را خشنود می کند
اگر همه چیز را رها کرد، پروردگار با اخلاص مورد ستایش قرار می گیرد و آنگاه تمام رنج ها و بدخواهی ها پایان می یابد.436.
مثل نعلنی سوک
ثروت جای خود را به ثروت می دهد،
(سپس) در کارها موفق می شود
اگر موجود مانند رها كردن قفس توسط طوطی همه چیز را رها كند، همه اعمال او می تواند ثمر دهد و به مقام برتری دست یابد.437.
پایان شرح پذیرش طوطی به عنوان نوزدهمین گورو.
اکنون شرح پذیرش یک معامله گر به عنوان گورو بیستم آغاز می شود
چاوپای
جاتاداری دات جلو رفت.
سپس دات، پوشنده قفل های مات، جلوتر رفت
با دیدن (این موقعیت یا صحنه) ریشه ها هوشیار شدند
آلات موسیقی با دیدن دات نواخته می شد. چیزهای بی جان جاندار می شدند و جانداران شگفت زده می شدند.438.
فرم عالی وجود دارد، چیزی گفته نمی شود،
زیبایی عظیم او وصف ناپذیر بود که همه دنیا در حیرت فرو رفتند
حکیم در کدام مسیر رفت
راه هایی که حکیم بر آن رفت، گویا ابر عشق می بارید.439.
آنجا (او) شاه ثروتمندی را دید
در آنجا یک تاجر ثروتمند را دید که بسیار خوش اخلاق و گنجینه پول و مواد بود
(در چهره او) نور عظیم و درخشندگی عظیم بود.
او فوق العاده باشکوه بود و به نظر می رسید که خود برهما او را آفریده است.
(معامله) در فروش بسیار محتاط بود،
او در مورد فروش خود بسیار هوشیار بود و به نظر می رسید که او چیزی جز تجارت نمی داند
زندگی او کاملاً درگیر امید بود.
غرق در آرزوها، توجه او صرفاً در تجارت غرق شده بود و مانند یک یوگی بزرگ به نظر می رسید.441.
حکیم با زاهدان به آنجا رسید
حکیم همراه با سانیاسیس و شاگردان بیشماری به آنجا رسید