دانوش، قهرمان دوم سری کریشنا، با تیر و کمان عصبانی شده است.
دومین جنگجوی کریشنا که به شدت خشمگین شده بود، تیر و کمان را در دست گرفت، بدون تردید به سمت دان سینگ قدرتمند پیش رفت.
دان سینگ شمشیر خود را در دست گرفت و پیشانی دشمن را برید و پرت کرد.
به نظر می رسید که یک نقشه بردار، با دیدن نیلوفر آبی در مخزن آن را کنده است.1104.
پس از کشتن دو جنگجوی سری کریشنا و گرفتن کمان، او ارتش را دید و حمله کرد.
با کشتن دو جنگجو، دان سینگ توانا، تیر و کمان خود را در دست گرفت، بر ارتش افتاد و جنگی وحشتناک به راه انداخت و فیل ها، اسب ها، ارابه سواران و سربازان پیاده را خرد کرد.
خنجر او مانند آتش می درخشید، که سایبان پادشاه احساس خجالت می کرد
او شبیه آن بهیشما بود که کریشنا شروع به چرخاندن دیسک خود کرد.1105.
سپس دان سینگ در حالی که تیر و کمان خود را در دست گرفت، با عصبانیت به صفوف دشمن نفوذ کرد.
او چنان جنگ سختی به راه انداخت که ارابههای شکسته و فیلها و اسبهای خرد شده را نمیتوان شمارش کرد.
او جنگجویان زیادی را به خانه یاما فرستاد و سپس با خشم به سمت کریشنا حرکت کرد.
او از دهانش فریاد زد «بکش، بکش» و با دیدن او نیروهای یداواس تکه تکه شدند.1106.
دوره
(زمانی که) دان سینگ ارتش بزرگی از یداوها را شکست داد،
دان سینگ بسیاری از ارتش Yadava را نابود کرد، سپس کریشنا به شدت عصبانی شد و چشمانش را کاملا باز کرد، گفت: 1107
سخنرانی کریشنا خطاب به ارتش:
SWAYYA
���ای رزمندگان دلیر! چرا ایستاده ای؟ میدونم که جراتت رو از دست دادی
وقتی دان سینگ تیرهایش را پرتاب کرد، شروع کردی به عقب نشینی از میدان جنگ،
��� و در مورد سلاح های خود بی احتیاط می شوید ، به گونه ای که جمع آوری بزها قبل از شیر فرار می کند
شما ترسو شده اید و با دیدن او ترسیده اید، نه خود مردید و نه او را کشته اید.»1108.
سرویر با شنیدن اینگونه سخنان سری کریشنا دندانهایش را به هم فشار داد و پر از خشم شد.
با شنیدن این سخنان کریشنا، جنگجویان با عصبانیت شدید شروع به دندان قروچه کردن کردند و بدون ترس از دان سینگ، حتی اندکی، کمان ها، تیرهای خود را بیرون آوردند و بر او افتادند.
دان سینگ کمان را در دست گرفت، سر غول ها را برید و روی زمین انداخت.
دان سینگ نیز تیر و کمان خود را در دستانش بیرون آورد و از سوی دیگر، به دلیل حمله لشکر یدوا، سرهای شیاطین در حال تکه تکه شدن، مانند گل هایی که در باغ به پایین فرو می روند، روی زمین افتادند. وزش باد شدید
KABIT
جنگجویان با عصبانیت شدید آمدند و در حالی که با دان سینگ میجنگیدند، شکسته شدهاند.
تیرها و کمانهای خود را در دست گرفته بودند و با رگههای قهرمانانه پیش روی او دویدند و آن را جنگی سرنوشتساز میدانستند.
دان سینگ نیز که به شدت عصبانی شده بود، تیر و کمان خود را در دست گرفت و سر آنها را از تنه آنها جدا کرد.
به نظر می رسید که ایندرا با دیدن قدرت استقامت زمین، آن را می پرستید و به آن گل تقدیم می کرد.1110.
SWAYYA
دان سینگ در خشم شدید در جنگ بسیاری از جنگجویان را کشت
دیگرانی که جلویش آمدند، همه را نابود کرد، همانطور که ابرها با وزش باد فوراً تکه تکه می شوند.
او با قدرت زیاد خود فیل ها و اسب های لشکر یدوا را به میزان قابل توجهی کاهش داد
آن جنگجویان مانند کوه ها بر زمین افتاده بودند که بال هایشان با واژرا (سلاح) ایندرا بریده شده بود.1111.
دان سینگ با گرفتن شمشیر در دست، با خشم شدید بسیاری از فیل های بزرگ را کشت.
تمام ارابه های باقی مانده با بنرها از ترس فرار کردند
شیام شاعر می گوید، شباهت تصویر او را می توان با این گونه تلقی از ذهن گفت.
شاعر میگوید که آن منظره برایش ظاهر شد، چون کوههایی که بالهایشان در حال پرواز بودند و به نزدیک شدن خدای ایندرا پی بردند.1112.
دان سینگ جنگی وحشتناک به راه انداخت و هیچ کس نتوانست در برابر او مقاومت کند
هر کس جلوی او می آمد، دان سینگ او را در خشم خود می کشت
به نظر می رسید که راوانا جنگ وحشتناکی را با نیروهای رام آغاز کرده بود
با این گونه نبرد، از بین بردن لشکرهای چهارگانه ارتش دوباره به جلو هجوم برد.1113.
دان سینگ قدرتمند که با صدای بلند فریاد می زد، گفت: «ای کریشنا! حالا میدان را ترک نکن و فرار کن
خودت بیا و با من بجنگ و مردمت را بیهوده نکش
ای بالدف! کمان بگیرید و در جنگ با من روبرو شوید.
���ای بالرام! تو نیز با تیر و کمان در دست بیایی و با من بجنگی، زیرا هیچ چیز مانند جنگ نیست که در دنیا و آخرت از آن ستایش شود.»1114.
بنابراین با شنیدن کلمات و طعنه ("ترکی") دشمن، ذهن (کریشنا) به شدت عصبانی شد.