(در جایی) غول ها با دندان های برهنه در بیابان سرگردان بودند
و ارواح تشویق می کردند.
ستاره ها یا اخگرها ("شهاب ها") از آسمان می افتادند.
به این ترتیب ارتش غول پیکر نابود شد. 357.
باد بسیار شدیدی در بیابان می وزید.
(آنجا) جنگجویان تکه تکه دراز کشیده دیده شدند.
کلاغها با لحنی تیز زوزه میکشیدند،
گویی فاخته ها در ماه فغان مست حرف می زنند. 358.
بنابراین حوض خون پر شد،
(فرض کنید) منصاروار دوم اتفاق افتاده است.
چترهای شکسته (سفید) مانند قوها آراسته بودند
و سایر تجهیزات شبیه موجودات آبی ('Jal-Jiya') بودند.359.
فیل های شکسته در جایی خوابیده بودند
و رزمندگان مثل خال دراز کشیده بودند.
جریان خون از یک طرف جریان داشت،
(به خاطر آن) خاک ران به لجن تبدیل شده بود. 360.
تک تیراندازها قهرمانان زیادی را کشته بودند
(گویا) باتیارها در سیک ها به خوبی آموزش دیده اند.
در میدان نبرد، قهرمانان تکه تکه شده بودند،
سروهی (شمشیر) بر زخم های او دوید. 361.
به این ترتیب تماس بسیار عصبانی است
دندان درآوردن وحشتناک شروع شد.
آنها به سرعت چترها را کشتند
که یک جنگجو، قوی و قوی بود. 362.
هر دو جنگ تلخی داشتند،
اما غول ها نمی مردند.
سپس آسیدوجا (ماها کالا) چنین فکر کرد
به گونه ای که غول ها را می توان کشت. 363.
زمانی که عصر بزرگ (با قدرت خود) همه را کشید.
سپس غول ها دیگر متولد نشدند.
سپس به «کالی» اجازه داد.
او لشکر دشمن را بلعید. 364.
سپس فقط یک غول باقی ماند.
در ذهنش خیلی ترسیده بود.
سلام سلام شروع کردم به فکر کردن در مورد اینکه چه کاری باید انجام شود.
حالا من هیچ ادعایی (یا ادعایی) ندارم. 365.
دوگانه:
کسی که در پناه ماها کال قرار گیرد نجات می یابد.
دیگر (غول) در دنیا به دنیا نیامد، (کالی) همه را خورد. 366.
کسانی که هر روز Asiketu (عصر بزرگ) را می پرستند،
آسیدوج با دست دادن آنها را نجات می دهد. 367.
بیست و چهار:
دیو شیطانی چیزی نفهمید.
ماها کال پراتی (او) دوباره عصبانی شد.
(او) قوت و ضعف خود را در نظر نگرفت.
غرور و غرور زیادی در ذهنم به وجود آورد. 368.
(و شروع کرد به گفتن) ای کال! اینطوری گل نکن،
بیا و دوباره (با من) بجنگ.