رام چاندرا به همراه برادرش
و سیتا فوق العاده زیبا را با خود برد،
ترک نگرانی بدن
رام به همراه همسرش سیتا و برادرش بیترس در جنگل انبوه حرکت کردند و همه نگرانیهایش را رها کردند.327.
(که) تیری در دست داشت،
شمشیری به قفل بسته بود،
(که) بازوهای زیبایی تا زانو داشت (جانو)
پهلوانان دست دراز در حالی که شمشیرش به کمر بسته بود و تیرها را در دست گرفته بود برای غسل در ایستگاه های زیارتی به راه افتادند.328.
در سواحل گداوری
(سری رام) با برادران رفت
و رام چاندرا زرهش را درآورد
او به همراه برادر دلاور خود به ساحل گداوری رسید و رام در آنجا لباس های خود را درآورد و غسل کرد و بدنش را پاک کرد.
شگفتی های رام چاندرا
و با دیدن فرم منحصر به فرد،
جایی که شورپاناکا قبلا زندگی می کرد،
رام بدن شگفت انگیزی داشت، وقتی بعد از حمام بیرون آمد، مأمور محل با دیدن زیبایی او نزد بانوی سلطنتی سوراپاناکا رفت.330.
(نگهبانان) رفتند و به او گفتند:
ای شوراپاناخا! گوش کن (به ما)
دو سادو آمده اند در حرم ما غسل کرده اند.
به او گفتند: ای بانوی سلطنتی به حرف ما گوش کن! دو غریبه از بدنهای منحصربهفرد به کینگئوم ما آمدهاند. ���331.
SUNDARI STANZA
وقتی سورپاناکا چنین چیزی را شنید،
وقتی سوراپاناکا این کلمات را شنید، بلافاصله شروع کرد و به آنجا رسید.
او بدن رام چاندرا را با گرفتن شکل کاما شناخت.