برهما و ویشنو نیز قدرت خود را بیرون آوردند
پس از بازگشت، با آنسویا ازدواج کرد، که شیوا، برهما و ویشنو از درخشش آنها برکت داده بودند.13.
روزهای زیادی (آنسوا) به انجام یوگا ادامه داد.
آنسویا نیز مطابق با نام خود، بازرسی بانویی جذاب، ریاضت هایی انجام داد.
(او) از نظر رنگ و زیبایی بسیار درخشان و زیبا بود.
او فوق العاده درخشان و باشکوه بود و به نظر می رسید که او دومین تجلی الهه عشق (راطی) است.
زیبایی بی اندازه (او) شناخته شد.
قسمت سوهاگ (او) به شدت درخشید.
دیدن که شانزده (هنر) به صورت چه کسی طمع می کردند.
آن زن خوش شانس زیبا و متاهل با دیدن او از جهات مختلف شکوهمند بود، تجسم زیبایی نیز مجذوب شکوه او شد.15.
ماه با دیدن چهره (او) عصبانی می شد.
ماه با دیدن چهره اش پر از حسادت شد و از عشق گریست
اندهاکار به قضایای (خود) از حق نگاه می کرد.
با دیدن موهای او، نگاهش را به زیر انداخت و حتی کوه سومرو با دیدن زیبایی او، خود را پنهان کرد.
کبوتر با دیدن گردنش اعتراض کرد.
کبوتر ماده با دیدن گردن او عصبانی شد و طوطی با دیدن سوراخ بینی او خود را در جنگل پنهان کرد.
جامانا با دیدن روماوالی (او) عصبانی شد
با دیدن موهای او، حتی یامونا پر از خشم شد و با دیدن آرامش او، اقیانوس احساس خجالت کرد.17.
با دیدن بازوها، ساقه های نیلوفر خجالتی هستند.
با دیدن بازوهای او، ساقه نیلوفر آبی احساس کرد که او و قوها، با دیدن راه رفتن او عصبانی شدند.
موز با دیدن جونگان سرخ می شود.
درختان کدلی با دیدن پاهای او خجالتی شدند و ماه زیبایی او را از او پستتر دانست.
آرایش او را اینگونه توصیف می کنم.
به این ترتیب جذابیت زیبایی او توصیف می شود و هیچ شاعری نمی تواند عظمت او را بیان کند
عطری مونی او را با چنین شکلی دید
حکیم عطری با دیدن چنین بانوی زیبایی باور کرد که او به پادشاهی زیبایی سایه بان دست یافته است.
آن زن در آن زمان این قول را داد
اینکه شوهر بعد از ازدواج به من اصرار نمی کند
من او را با علاقه در چیت ساکن می کنم و با او ازدواج می کنم
آن خانم عهد کرده بود که برای لذت جنسی با شوهرش ازدواج نکند و با آن شخص ازدواج کند که قدرت تحمل مصیبت های مقدس ریاضت ها را داشته باشد.
حکیم (عطری) حرف او را پذیرفت و ازدواج کرد.
حکیم (آرتی) با نذر او موافقت کرد و با او ازدواج کرد و خود را فدای جذابیت زیبایی او کرد.
او را همسر خود کرد و به خانه برد،
او حکیم عطری که پدر داتاتریا بود و او را همسر خود کرد او را به خانه آورد.
اکنون بیانیه رودرا آواتار دات
تومار استانزا
سالها از ازدواج گذشت
(پس در خانه آنها) اوتسا وردک (جمع آوری) دیگر برپا شد.
Adi Dev Brahma و غیره به خانه او رفتند.
چندین سال از ازدواج گذشت و یک بار فرصتی پیش آمد که برهما و خدایان دیگر به خانه آن حکیم رفتند، زنان آرامگاه حکیم خدمت بزرگی به آنها کردند.
بخور زیاد و ارغ دان،
عود سوزانده شد، چراغها روشن شد، نماز و صلوات برپا شد
با دیدن سخنان حکیمانه و ارادت او
با دیدن ایندرا، ویشنو و شیوا، همه جانبازان از آنها تمجید کردند.23.
حکیم نیز با دیدن فطرت عبادی بسیار خوشحال شد
با دیدن ارادت حکیم، همه خشنود شدند و همه او را برکت دادند
(در آن زمان خشنود شد) برهما چنین گفت:
سپس برهما گفت: «ای کومار! پسری نصیب تو خواهد شد.»24.