و این منظره مانند رعد و برق در ابرهای رعد و برق ماه ساوان است.26.
دوره
از ترس طولانی شدن داستان تا کجا باید روایت کنم
در نهایت تیرهای سورج دلیل پایان آن دیو شد.
پایان شرح تجسم هجدهم سورج در BACHITTAR NATAK.18.
اکنون شرح تجسم چاندرا آغاز می شود:
بگذارید سری باگوتی جی (ارباب اولیه) مفید باشد.
دودهک استانزا
سپس (من) ماه را (نصراج) در نظر می گیرم.
اکنون به چاندراما فکر می کنم، چگونه ویشنو به عنوان تجسم چاندرا ظاهر شد؟
داستان قدیمی را می گویم،
من حکایتی بسیار کهن را نقل می کنم که با شنیدن آن همه شاعران خشنود خواهند شد.
دودهک استانزا
در هیچ مکانی حتی اندکی کشاورزی وجود نداشت.
در هیچ جا حتی اندکی کشاورزی وجود نداشت و مردم از گرسنگی می مردند.
پس از تاریکی شب، خورشید در روز (مزارع) را می سوزاند.
شبها پر از تاریکی بود و در روز خورشید می درخشید، بنابراین چیزی در جایی رشد نمی کرد.
سرانجام همه مردم مضطرب شدند.
به همین دلیل همه موجودات آشفته شدند و مانند برگهای کهنه نابود شدند.
آنها به طرق مختلف شروع به خدمت به هاری کردند،
همه به طرق مختلف عبادت، پرستش و خدمت کردند و حضرت عالی (یعنی پروردگار) راضی بودند.
زنان به شوهران خود خدمت نکردند.
(این وضع در آن زمان بود) که زن هیچ خدمتی به شوهرش نکرد و همیشه از او ناراضی بود.
زنان هرگز مورد آزار جنسی قرار نگرفتند.
شهوت بر همسران غلبه نکرد و در غیاب غریزه جنسی، همه کارها برای رشد دنیا پایان یافته بود.
تومار استانزا
(نه) زن به شوهرش خدمت نکرد
هیچ زنی شوهرش را نپرستید و همیشه در غرور خود باقی ماند.
چون شهوت به آنها صدمه نزد،
او غم و غصه نداشت و از غریزه جنسی رنج نمی برد، بنابراین تمایلی به دعا در آنها وجود نداشت.
(زنان) به شوهران خود خدمت نکردند
او نه به شوهرش خدمت می کرد و نه پیشوایان را عبادت می کرد.
حتی به هاری هم توجهی نکردند
او نه در مورد پروردگار-خدا مراقبه کرد و نه هرگز غسل نکرد.
سپس «کال پوراخ» (ویشنو) را صدا زد.
سپس خداوند متعال ویشنو را فرا خواند و به او دستور داد و به او گفت:
به دنیا بروید و آواتار "ماه" را در نظر بگیرید،
بدون در نظر گرفتن هیچ چیز دیگری، او باید خود را به عنوان تجسم چاندرا نشان دهد.
سپس ویشنو سرش را خم کرد
سپس ویشنو سرش را خم کرد و با دستان روی هم گفت:
من آواتار چاندرا (Dinant) هستم،
من شکل تجسم چاندرا را به خود خواهم گرفت تا زیبایی در جهان شکوفا شود.
سپس سریع بزرگ
سپس ویشنو بسیار باشکوه خود را به عنوان چاندرا (تجسم) نشان داد.
که تیر آرزو را کشید
و پیاپی تیرهای خدای عشق را به سوی زنان پرتاب کرد.9.
به همین دلیل زنان متواضع شدند
به همین دلیل زنان متواضع شدند و همه غرورشان در هم شکست.